آینده‌پژوهی به عنوان یک تسریع کننده تغییر

آینده‌پژوهی به عنوان یک تسریع کننده تغییر

تسریع کننده تغییر

تسریع کننده تغییر

آیا می‌توان آینده‌پژوهی را به عنوان یک عامل تسریع کننده‌ی تغییر در نظر گرفت؟ این پرسش در طی دیدار ضیاءالدین سردار از موسسه‌ی آینده‌نگاری دانشگاه سوینبرن استرالیا که در یک سمینار دو روزه جولای ۲۰۰۳ شرکت کرده بود، مطرح شد. از جمله افراد دیگری که در این سمینار شرکت کردند می‌توان به پرفسور ریچارد اسلاتر، مدیر موسسه آینده‌نگاری استرالیا، دکتر جوزف وروس، سخنران ارشد و دانشجویانی همچون پیتر هایوارد، الکس برنز، رونامور و سرافینو دی سیمون اشاره کرد. این مقاله خلاصه‌ای از بحث‌های صورت گرفته همراه با دیدگاه‌های من است.

این پرسش صرفاً یک گزارش و مفهوم نیست بلکه شامل دو مفهوم است که باید به صورت جداگانه به هر کدام پرداخت. اجازه دهید نخست ماهیت خود تغییر و ارتباط آن با آینده‌پژوهی یا عدم ارتباط آن را در نظر بگیریم.

از نظر شماری از افراد، تغییر یک واقعیت بعدی است؛ آنچه که تغییر کرده یا نمی‌تواند تغییر کند. تغییر همچنین دارای جایگاه هستی شناسی است، یعنی این باور که پدیده‌ها پیش از این تغییر کرده‌اند و در آینده نیز به تغییر خود ادامه خواهند داد؛ تنها موضوع دایمی خود تغییر است. بسیاری از آینده‌پژوهان آمریکایی با نوشتن کتاب‌های پیرامون این موضوع هستی‌شناسی که تغییر ویژگی یک پدیده‌ی خارجی است، مشاغل موقتی دارند.

ما تغییر می‌کنیم که به نظر می‌رسد دارای عاملیت خود یا حتا فاقد هر گونه عاملیت است. اگر به دقت تغییر را ارزیابی کنیم، این ویژگی‌ها مساله‌ساز و غیرقابل پیش‌بینی می‌شوند. این، نخستین نقطه‌ی مرتبط برای آینده‌پژوهی است. به طور معمول تغییر ارزیابی نمی‌شود و عاملیت و منابع و گرایش‌های آن آشکار نمی‌شوند. نقطه‌ی آغاز آینده‌پژوهی بررسی عمیق‌تر مفهوم تغییر و کشف این نکته است که آیا مفهومی معنادار یا مفید است یا خیر.

نخست این ایده مطرح می‌شود که تغییر «خلق می‌شود»، یعنی محصول عاملیت و قصد و نیت است. از نظر شماری از افراد، هم اکنون حجم تغییر بیش از گذشته است (گویی که تغییر قابل کمی شدن است) و از نظر دیگران، آنچه که تغییر یافته، سرعت تغییر به جای گستره‌ی آن است. این دیدگاه‌ها گرایش به ترسیم تغییر به عنوان یک محصول مدرنیته دارند. اگر جهان طبیعی ارزیابی و بررسی شودع چرخه‌های مکرر تولد، رشد، افول و مرگ به شکل زندگی ارگانیک دیده می‌شوند و تجمیع و پس از آن تجزیه در بسیاری از نیروهای طبیعی فعال در محیط مشاهده می‌شوند.

با تکرار این چرخه، می‌توان بحث کرد که در واقع هیچ چیزی «تغییر نمی‌کند.» در حالی که این چرخه‌ها می‌توانند سطح تنوع و تغییر را نشان دهند، ماهیت چرخه شناسایی می‌شود و سپس احتمال عاملیت از بین می‌رود. هدف و قصد توان اندکی در تأثیرگذاری بر تغییر دارند و چرخه تحت کنترل پویایی است. به شیوه‌ای مشابه، اگر رابطه‌ای قطبی یا متقارن مشاهده شود، آیا می‌توان گفت در صورت یکه ارزش دیگری جبران کننده‌ی هر گونه تغییری با ارزش خاص می‌باشد، تغییری رخ داده است؟ همچنین به نظر می‌رسد که ویژگی تعادل و توازن ایده‌ی تغییر را کنار می‌‌زند.

از این گذشته، اگر ایده‌ی تغییر در یک محیط مطلوب در نظر گرفته نشود، تا حدی غیرمفهوم است. مثلاً سه حونزه‌ی فیزیواسفر (ماده‌ی سازنده‌ی سیاره‌ی زمین)، بیوسفر (زندگی موجود در زمین) و نوسفر (فضای ذهنی روی زمین از طریق صورت‌های آگاهی در حال توسعه از زندگی) را در نظر بگیرید. فیزیواسفر تغییر زیادی نمی‌کند چرا که مواد سازنده‌ءی آن را می‌توان از طریق سیستم‌های متوازن فوق‌العاده آرام باز توزیع کرد. بیوسفر شامل زندگی ارگانیک است که چرخه‌ها از طریق تولد، رشد، افول و مرگ حرکت می‌کنند و یک فرآیند «تغییر» دیگر رخ می‌دهد. در نر گرفتن یک چارچوب نهایی بلندمدت‌تر نسبت به دوره‌ی زندگی موجودات زنده یک فرآیند تغییر تکاملی را آشکار می‌سازد که به نظر می‌رسد به طور هدفمند تکامل یافته و به سمت پیچیدگی بیشتر پیش می‌رود. به نظر می‌رسد این فرآیند یک فرآیند تغییر واقعی است که توسط عاملیت انطباق محیطی هدایت می‌شود. حتی در نظر گرفتن یک دوره‌ی زمانی طولانی‌تر موجب آشکارشدن آشفتگی ترمودینامیک و این نتیجه‌گیری می‌شود که با وجود این تکامل، تمام موجودات زنده به صورت‌های انرژی پایین باز می‌گردانند.

به نظر می‌رسد که ایده‌ی تغییر در فیزیواسفر و بیواسفر مسئله‌ساز است. نوسفر تنها حوزه‌ای است که به نظر می‌رسد عاری از محدودیت‌های تعادل و چرخه‌ی حیات است. به نظر می‌رسد حوزه‌ای است که در آن تغییر محصول عاملیت آگاهی است. هنوز هم در حالی که به نظر می‌رسد نوسفر قلمرو تغییر عاملیت است، موجودیت آن کاملاً وابته به حرکت حداقلی در نظام‌های تعادل فیزیواسفر و چرخه‌های زندگی ارگانیک بیوسفر است.

این سه حوزه را می‌توان از منظر کلی مرتب کرد که در آن فیزیواسفر توسط بیوسفر تعالی می‌یابد و آن نیز به نوبه‌ی خود توسط نوسفر شد می‌کند و نوسفر، از طریق تکامل فرهنگی و زبان، عاری از تغییر است به شرط آن که بیوسفر زیربنای آن دارای نرخ تغییر زیاد یا آهسته باشد. بیوسفر نیز به شیوه‌ی مشابه از طریق تکامل تغییر می‌کند به شرط آن که فیزیوسفر تا حد زیادی تغییر نکند. یک اثر مهم سیارک بر روی زمین تحول «سریع» اجزای بیوسفر است. بیوسفر چرخه‌های زندگی تشدید شده‌ی فعال را مشاهده می‌کند و مواردی که قادر به انطباق موفقیت‌آمیز با شرایط فیزیو فسفری تغییر یافته نیستند، از بین می‌روند. چگونگی تغییر نوسفر به سرنوشت موجودات زنده آگاهانه در بیوسفر وابسته است. اگر همگی منقرض شوندع نوسفر نیز ناپدید خواهد شد.

ایده‌های تغییر در نهایت وابسته به چارچوب زمانی، کیفیت مشاهده و قلمرو تمرکز هستند. اگر چارچوب‌های زمانی بسیار کوتاه باشند، آنگاه تغیر امری فراگیر است. اگر دوره‌های زمانی طولانی‌تر در نظر گرفته شوند، چرخه‌ها و تعادل ظاهر می‌شوند و تغییر تنها احتمال ممکن در قلمرو آگاهی است و این تنها در هنگامی است که قلمروهای دیگر فاقد نقاط تعادلی که موجب حذف جمعی خودآگاهی می‌شوند، باشند. نکته‌ی پایانی علت نهایی آینده‌پژوهی است، اگر درباره‌ی آینده فکر نکنیم، آنگاه نمی‌توانیم اصلاً فکر کنیم.

می‌توان به قلمرو آینده پژوهی از منظر ارزیابی رابطه‌ی بین روش شناسی‌ها و موضع هستی شناختی به تغیری نزدیک شد. این موضع هستی شناختی که تغییر همواره حاضر و در حال تشدید شدن است بیانگر آن است که آینده پژوهی به پیش‌نگری تغییر در تمام قلمروها به منظور برنامه‌ریزی یا مدیریت آن می‌پردازد. موضع هستی شناختی به این مطلب می‌پردازد که انسان‌ها از طریق تصمیماتی که در زمان حال اتخاذ می‌کنند به آینده شکل می‌دهند و به مطالعه‌ی آینده‌های محتمل، ممکن و مرجح می‌پردازند و ارزیابی تغییر نوسفر بحث غالب است. موضع هستی شناختی یا جستجوی توسعه‌ی نوسفر به سمت آینده پژوهی انتقادی و تمدنی حرکت می‌کند.

در حالی که آینده‌پژوهی همواره رابطه‌ی نیرومندی با تغییر دارد، رابطه‌ی آن با عدم تغییر یک پدیده‌ی نسبتاً جدید است. جنس و حرکت طرفداری از محیط زیست و نقش ایفا شده در آن توسط آینده‌پژوهی را می‌توان به عنوان مطالعه‌ی تغییر در فیزیوسفر و بیوسفر و اثرات احتمالی آن بر بیوسفر و نوسفر در نظر گرفت. موضع هستی شناختی آن مطالعه‌ی فرآیندهای عدم تغییر است که برای موجودیت مستمر بخش اشغال شده‌ی بیوسفر توسط انسان انیشه ورز، امری اساسی است. هدف آن به کارگیری منابع تجدیدپذیر به جای کاهش منابع، حفظ تنوع زیستی از طریق محافظت از گونه‌ها و باز تولید آنها و همچنین خلق تغییرات در نوسفر (زندگی مطلوب بر روی زمین، تفکر سبز) است.

آینده‌پژوهی دارای چارچوب‌های درک است که به ملاحظه‌ی تغییر کمک می‌کند. شمار زیادی از چارچوب‌های توسعه‌ی راهبرد وجود دارند که به آینده‌پژوهی عمل گرا کمک می‌کنند. ایده‌های آینده‌نگاری آماده‌سازی و پیشگیری برای تغییر وجود دارند. چارچوب‌های بوم شناختی مبتنی بر پایداری و بهبودپذیری وجود دارند. چارچوب علم پسا عادی پیچیدگی و ظهور و همچنین چارچوب تاریخی کلان برای ارزیابی بسیاری از صورت‌ها و شکل‌های مختلف تغییر بلندمدت وجود دارند. چارچوب‌هایی که به طور مشابه به ملاحظه‌ی عدم تغییر کمک می‌کنند نیز مفید هستند.

هومبرتو ماتورانا ایده‌ی محافظت را مطرح کرد. آنچه که از آن محافظت می‌شود اهمیت بسیار بیشتری دارد و از طریق محافظت، هویت آن حفظ می‌شود. محافظت به توصیف هم‌زیستی بین تغییر و عدم تغییر می‌پردازد. مشخص است آنچه که باید از هویت یا موجودیت آن محافظت کرد همچون هر چیز دیگری می‌تواند آزادانه تغییر کند. آنچه که حفظ می‌شود الگو یا ساختار است، عناصر واقعی الگو آزاانه تغییر می‌کنند. رودخانه یک الگو است که با وجود تغییر دائمی آب جاری در آن، حفظ می‌شود و ثابت است. اگر جریان حرکت آب رودخانه متوقف شود آنگاه الگو تغییر می‌کند و رودخانه را می‌توان به عنوان دریاچه در نظر گرفت. اگر چه آب رودخانه خشک شود، آنگاه رودخانه تبدیل به ژرف دره می‌شود.

محافظت نیز در یک محیط رخ می‌دهد، بخیش از محیط را برای حفظ آن بردارید، آنچه که رخ می‌دهد محافت نیست بلکه «حفظ» آن است. «حفظ» در بعضی حوزه‌ها مفید است که مثلاً می‌توان به کسب اطمینان از تداوم دیجیتال یا نشان دادن در یک موزه برای اهداف تحقیقاتی اشاره کرد، اما این امر به هزینه‌ی محافظت صورت می‌گیرد. ما در اینجا به ایده‌ی ساختارهای مجاز ضیا سردار می‌پردازیم. ردار در طی مدت چندین سال بر روی این ایده کار کرده و آن را برای مطالعه‌ی جوامع اسلامی به کار گرفته است. ساختارهای مجاز در برگیرنده‌ی این ایده هستند که ممکن است سطح چیزی به میزان زیادی تغییر کند. اما اگر یکپارچگی ساختاری زیرین آن باقی بماند آنگاه در مجموع این پدیده حفظ می‌شود.

ممکن است در نوسف رسطح ظاهری فرهنگ در یک دوره‌ی خاص به صورتی متفاوت به نظر آید اما اگر ارزش‌ها و واقعیت‌های بنیادین آن دوام داشته باشد، آنگاه همچنان توسط جامعه شناسایی خواهد شد؛ حفظ شده است. اگر یکپارچگی زیرین و بنیادین آن تغییر کند، آنگاه ساختار کلی آن دیگر توسط جامعه به رسمیت شناخته نخواهد شد؛ به جای آن که محافظت شده پنداشته شود، به عنوان امری خارجی، خارج از مکان، نه ماهی نه پرنده در نظر گرفته‌ی شود.

صورت نامعقول و بی اساس ساختارهای مجاز وجود دارد. هنگامی که جامعه‌ای احساس کند یکپارچگی فرهنگی خود را از دست داده است آنگاه سعی می‌کند با نوسازی و تکرار سطح ظاهری دوره‌ای قدیمی‌تر، یکپارچگی از دست رفته را مجدداً به دست آورد. سطح ظاهر قادر به احیای ساختارهای زیرین نیست. صرف نظر از تمایل و گرایش جامعه به آنچه که می‌خواهد باشد، این حرکت رو به عقب به معنای احیای حفاظت از ساختار مجاز نیست. آنچه که در یک دوره‌ی معاصر وجود دارد، صورت ظاهری آن است؛ آنچه که پایدار می‌ماند یا حفظ می‌شود یکپارچگی زیرین و بنیادین است. این یکپارچگی یا فقدان آن، همان چیزی است که از سوی جامعه شناسایی می‌شود. توجه به زمان حال و معاصر ضرورتاً به معنای توقف محافظت نیست.

جوامع از منظر اجتماعی صورت ساختار مجاز را مشروع می‌سازند. سازوکار واقعی محافظت یا مشروعیت بخشی اجتماعی از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است. در فرهنگی این مسئله به زبان باز می‌گردد، در فرهنگ‌های دیگر به باور، ترانه و حافظه اشاره دارد. حافظه‌ی شناختی می‌تواند سازوکاری برای انتقال محفاظت باشد، اما حافظه‌ی گشتالت در مورد آنچه که به خاطر آورده می‌شود غیرقابل اتکا است. شاید نقش محافظت هنری آن است که سریع‌تر وارد حافظه‌ءی احساسی و تخیلی می‌شود.

به آنچه که حفظ می‌شود را می‌ءتوان از طریق تازگی و تکامل افزود. فرهنگ مائومری سطح خاص و صورت‌های عمیق ساختار مجاز را حفظ کرد و سپس از آن برای کسب درآمد از گردشگری استفاده کرد. آیین بودایی از طریق مجموعه‌ای از تغییرات «مکاتب» مختلف تکامل یافت، با این حال ساختار مرکزی و محوری آن همچنان حفظ شده است. تمام بودایی ها هنوز هم می‌توانند آن را شناسایی کنند. تکامل مورفوژنتیک است و ساختار مجاز حفظ شد. پیش آورده می‌شود و توان بالقوه‌ی تازگی افزوده‌ی شود و با ظاهر شدن یک نقطه‌ی آغاز جدید و محافظت، ادامه می‌یابد.

ممکن است محافظت به صورت «بدون فکر» رخ دهد، اگر چه این ریسک همواره وجود دارد آنچه که اکنون مشروع است ممکن است مشروعیت خود را از دست بدهد. ممکن است یک فرهنگ تنها بر ظاهر متمرکز باشد یا آنچه را که در نسل‌های قبلی حفظ شده، «فراموش کند» فناوری نیز دارای توان بالقوه‌ی تغییر ماهیت آنچه که حفظ می‌شود، است. در ابتدا فردی مسئول حفظ آتش در قبیله بود و آن را با خود حمل می‌کردند، اما با اختراع فناوری و توان خلق آتش، صورت قدیمی‌تر محافظت غیرضروری شد. هر آنچه که حفظ می‌شود از طریق تأثیر فناوری تکامل یافت.

جوامع مختلف قادر به مشروع‌سازی ساختارهای مجاز متفاوت هستند و سرانجام ساختارهای متفاوت با یکدیگر مبارزه خواهند کرد. ادعاهای مشروعیت رقیب ظاهر می‌شود و در نتیجه به شیوه‌ای برای تعیین مشروعیت نسبی نیاز است. هر ساختار مجاز حاوی مفاهیم منطقی و تناسب کارکردی است. آینده‌پژوهی می‌تواند به خلق فضای مجازی برای در برگیری ساختارهای مجاز مختلف بپردازد. هر ساختار دارای حق موجودیت است و ممکن است بعضی ساختارها حاوی مفاهیم جامع‌تری از تناسب کارکردی یا منطقی باشند.

آیا یک ساختار مجاز شامل عناصری است که ساختارهای مجاز دیگر آنها را به عنوان منطقی و کارکردی پذیرند؟ اگر چنین حالتی وجود داشته باشد، آنگاه می‌توانند به آسانی همزیستی داشته باشند. یک معیار دیگر آن است که آیا ساختار مجازی دارای ارتباط معاصر هست یا خیر. اگر دو ساختار مجاز دارای ارتباط معاصر باشند آنگاه همزیستی سر راست و آشکار وجود دارد. مناقشه و اختلاف هنگامی به وجود خواهد آمد که مفاهیم منطقی با یکدیگر اختلاف داشته باشند یا ارتباط معاصر وجود نداشته باشد.

در مفهوم ایده ی محافظت، ایده‌ی ضمنی تغییر از طریق تفکر معاصر و تکامل وجود دارد. بدون وجود تغییر، انجماد فکری رخ می‌دهد. اصطلاح سایبرنتیکی این امر، انتخاب چند گزینه‌ای آسیب شناختی و نامعقول است که به معنای باز تولید مستمر ساختارهای فاقد تناسب کارکردی، ارتباط معاصر یا مفاهیم منطقی است. آینده‌پژوهی تا حدی به حفظ شرایط محافظت و معاصر بودن می‌پردازد. در حالی که حف فضاهای همزیستی ساختارهای مجاز متفاوت، امری ضروری است آینده‌پژوهی نیز به دنبال تکامل ساختارها به سطوح جامع‌تر منطقی بودن و تناسب کارکردی است. انجام این دو کار به معنای کاهش احتمال بروز درگیری آینده و ارتقای تنوع در دسترس تکامل آینده است.

هنوز هم درگیری‌ها ظاهر خواهند شد و بالاترین معیار حل هر گونه درگیری باید ساختاری باشد که به جای انکار زندگی به ارتقای زندگی بپردازد. این امکان وجود دارد که مشروعیت ساختارهای مجاز در زمان حال غیر قابل حل باشد. این درگیری‌ها تنها در آینده حل می‌شوند.