استراتژی یا آینده‌پژوهی ؟ (قسمت هجدهم)

انتخاب و گزینه فراروی انسان

آینده‌پژوهی صرفاً بنا به دلایل فردی یا گروهی، هر چقدر هم که گروه‌های مختلف نیرومند باشند، ظاهر نشد، رشد نکرد و توسعه نیافت.

آینده‌پژوهی به این دلیل در صحنه ظاهر شد که انسان از بسیاری از آستانه‌های حساس نظام‌های باور خود، روش‌های مرجح دانش، اثرات آنها بر جهان و ظهور مشکلات جهانی در بسیاری از حوزه‌های پنهانی عبور کرده بود. آینده تبدیل به یک مصنوع، نتیجه‌ی اراده‌ی انسان، آزمایش عمق درک وی و سرانجام بلوغ وی شد. از این رو، از دیدگاه نویسنده، پایه و اساس «چالش تمدنی» بسیار ساده است: برخاستن یا مردن.

همانگونه که پیش از این ذکر شد، به نظر می‌رسد که روندهای غالب جهان به طور مستقیم و بدون ابهام به سمت آینده‌ای بی‌ثبات و مملو از نابرابری جهانی، محیطی که به سرعت تخریب می‌شود و ظهور کوته‌بینانه و بسیار سریع مجموعه‌ای از انقلاب‌های فناورانه که فاد فرد یا ابزار تفکر یا کنترل هستند، حرکت می‌کنند. مثلاً، در مقابل بسیاری از دیدگاه‌های متداول کنونی، تفکر پیرامون ایجاد کلونی‌های فضایی، کند و کاو در سیارک‌ها یا سفر به مریخ تا زمانی که سطح آگاهی به طور گسترده در دسترس باشد و قدرتهای فنی مشارکت کننده متناسب باشند – بی‌معنا است. همچون همیشه، توازن نکته‌ی کلیدی است. در این دیدگاه از منظر یک تمدن بسیار نامتوازن همچون تمدن ما، سیطره‌ی پویایی فناورانه‌ی عالی کنونی تا رسیدن به ظرفیت پیشرفته و کای خرد و هوشمندی امری حیاتی است. اما البته، احتیاط، آینده‌نگاری، آگاهی دلسوزانه صورت‌های مسلط انگیزه‌ی فعالیت بر روی سیاره‌ی زمین نیستند و این واقعیت یک سایه‌ی تاریک از آینده‌ی جمعی ما است.

کدام آینده‌ها پشت سر تمام این سناریوهای ممکن قرار دارند؟ از دیدگاه من، مسیر فرا از «چالش تمدنی» واضح و آشکار است. وظیفه‌ی مرکزی جامعه‌ی آینده‌پژوهی جلب توجه فردی و جمعی افرادی از کمک به حفظ الگوها و ساختارهای منسوخ عصر صنعتی و حرکت به سمت چشم‌اندازسازی طراحی بنیان‌های ساختاری سطح بعدی تمدن انسان است.

در حالی که مطمئناً دانش ما با محدودیت‌های عظیمی روبرو است و تواضع یک ضرورت همواره حاضر است، اما از مرحله‌ی ناتوانی فاصله‌ی زیادی داریم و آینده را در دستان خود داریم.

می‌توانیم کار خود را از سطح پایین، همچون گذشته، آغاز کنیم؛ این کار از اقدامات احیای معرفت‌شناختی همچون پذیرش یک دیدگاه بلندمدت پیرامون زمان حال، اجرای گسترده‌ی آینده نگاری، حرکت به فراسوی خود و عبور از دیدگاه تقلیل‌گرا در تمام حوزه‌های پنهانی خود آغاز می‌شود. آنها ما را از تله‌های عصر صنعتی خارج ساخته و ما را به سمت اتخاذ فرهگن و شاید خودورزی – کهن، مدرن و پسامدرن – به عنوان کیفیت، توانمندی و هدف محوری هدایت می‌کنند. ما در مسیر تعقیب این هدف به دنبال ارتقای سطح خودآگاهی خود به سطحی و اتو از آنچه که در دوران صنعتی عادی فرض می‌شد و یا روش معنوی یا رشته‌ای مفید تصور می‌گشت، خواهیم بود. ما چارچوب‌ها، فضاهای ذهنی، نوآوری‌های اجتماعی، طرح‌های بیان بالاترین انگیزه‌های انسان – که قادر به: مراقبت، دلسوزی، دوست داشتن عاشقانه و میزبانی بلندمدت، همچون آنچه که بود این‌ها همواره آموخته‌اند – را خلق می‌کنیم. در صورت تحقق این امر در سطح گسترده، بدون شک می‌توانیم هب عنوان مجموعه‌ای از جوامع به هم مرتبط و جهانی در این کره‌ی زمین کوچک عمل کنیم و با توجه به ظرفیت خود به اصلاح نظام اقتصادی جهان، بهبود ساختارهای پشتیبانی از زندگی زمین و خلق جوامع مطلوب و با ثبات بپردازیم. تنها هنگامی که این وظایف به خوبی انجام شوند می‌توانیم به دنبال به تعقیب فناوری‌های مطلوب‌تر و حرکت به سمت فضا بپردازیم.

اجازه دهید در این مورد شفاف صحبت کنیم. آینده‌پژوهی راهبردی است که انسان با استفاده از آن به دنبال انرژی بخشیدن به دامنه‌ی وسیعی از پروژه‌ها و روش‌های نوآورانه‌ی کار است و به گسترش بالقوه‌ی آگاهی در یک سطح بسیار وسیع می‌پردازد. در نتیجه، آینده‌پژوهی باید به طور مستمر در محیط‌های کاربردی و دانشگاهی به کار گرفته شود. آنها گام‌های اساسی و حیاتی در توسعه و پیشرفت آن از طریق فرایند ضروری مشروعیت بخشی اجتماعی و حرفه‌ای هستند. هزار راه برای رسیدن به نوک کوه وجود دارد و آینده‌پژوهی تنها مسیر پیش رو نیست.

در قلب کار آینده پژوهی، خلق تاریخ قرار دارد. نقش آن خدمتگزار تاریخ است. بدون وجود یک حوزه‌ی قوی، دارای بنیان مطلوب و انرژی معنوی همچون آینده‌پژوهی، وقوع عصر تاریک جدید بسیار محتمل‌تر می‌شود. اما از طرف دیگر چند پیشنهاد ارایه شده با قدرت در اذهان روح‌ها طنین افکن می‌شوند و سپس علایم پیشگام مراحل پیشرفته‌تر زندگی این نوید آینده‌پژوهی به عنوان یک تسریع کننده‌ی تمدنی است. آنچه که ما در مسیر آن کار می‌کنیم.