تحلیل روند کسب و کار: روشها و چالشها

چکیده
تحلیل روند کسب و کار به طور عمده در حوزه هایی مانند بازاریابی، طراحی کسبوکار و برنامهریزی راهبردی در دو مقیاس ملی و بنگاهی به کار میرود. تحلیل روند دارای چندین روششناسی فرعی از این قرار است:
- تحلیل روند تاریخی؛
- تحلیل محتوا؛
- تحلیل الگوهای چرخهای؛ و
- بهرهگیری از دیدگاههای کارشناسانه نظیر دلفی.
تحلیل روند را نباید به تنهایی به کار گرفت، بلکه میبایست آن را در کنار دیگر روشها و به گونهای متوازن به کار گرفت و تنها در چنین شرایطی است که تحلیل روند سودمند خواهد بود. تحلیل روند در کنار دیگر روشهای آیندهپژوهانه توانایی آن را دارد که به تحلیلها ما دربارهی آیندههای ممکن درکی ژرفتر و گستردهتر ببخشد.
مقدمه
حوزههای مطالعات آینده و روششناسیهای آن در حال دگرگونی است؛ روشهای تازهای در حال شکلگیری است و روشهای پیشین در معرض بازنگری و اصلاح قرار دارد. این نوشتار میکوشد تحلیل روند را به مثابه یک روش که خود از چند لایه روششناسیهای فرعی تشکیل شده است، بررسی کند. برخی از این روش شناسیهای فرعی میتوانند در انواع گوناگونی از تحلیلها کاربرد داشته باشند. این نوشتار تمام جنبههای تحلیل روند را بررسی نمیکند، بلکه تنها دیدگاهی کلی دربارهی روشهای تحلیل روند را مطرح میسازد.
روند هنگامی نمایان و مشهود میشود که پدیدهای خاص مسیر و گرایش ویژهای به خود بگیرد. برخی روندها، از جمله روندهایی که در آنها از دادههای جمعیت شناختی استفاده میشود، کم و بیش ثابت هستند و احتمال تاثیرپذیری عمیق آنها از رویدادها یا پدیدههای دیگر بسیار اندک است. این دسته از روندهای کم و بیش ثابت بر روندهای طولانی مدتتری مانند نرخ زاد و ولد، امید به زندگی و الگوهای اسکان مبتنی هستند که به مرور زمان و ضرباهنگی بسیار آهسته تغییر میکنند. افزون بر این، تحلیل روند در پیشبینی گرایشهای کسب و کار، مصرف و سیاست در مقیاس منطقهای و جهانی کاربرد دارد؛ برای مثال، روند گسترش مردم سالاری در اندونزی را میتوان در رشد طبقهی متوسط در این کشور نشان داد، اما این روند میتواند با توجه به رشد بنیادگرایی دینی، جهتگیریهای سیاسی رییس جمهور تازه، خشکسالی بلندمدت، بیثباتی منطقهای و… شتاب گرفته یا به حالت ایستایی برسد.
یکی از مقولههای عمده در تحلیل روند، نگرش گسترده و ژرف به وقفههای احتمالی یک روند است. همچنین میبایستی سوگیریهای فرهنگی و سیاسی تحلیلگران روند و نقاط کور شناختی آن ها را مورد توجه قرار داد، زیرا تحلیل روند از بار ارزشی بیبهره نیست.
تحلیل روند “پاپ”
تحلیل روند رفته، رفته در کسب و کارهای کوچک و بزرگ اهمیت یافته است. راهبرد بازاریابی یک کسبوکار، به ویژه کسبوکاری کوچک، بر سرشت روندهای حاکم بر صنعتی ویژه، انحراف از معیار احتمالی در منحنی تولید تا مرگ، و میزان سرمایهگذاری در یک بازار، استوار است؛ این گفته دربارهی کسبوکارهای کوچک بیشتر مصداق دارد، زیرا این قبیل کسبوکارها به ندرت در بازار صاحب قدرت تعیین کننده بوده و به همین سبب، کمتر موجب شکلگیری روندها میشوند. در دهههای اخیر تحلیل روند در ایالات متحده امریکا به شکلی چشمگیر مورد توجه قرار گرفته است. در یک سوی این جریان تحلیلگرانی قرار دارند که در سطح عمل میکنند؛ همان کسانی که به روندهای خطی و پیوسته توجه دارند، بی آن که اعتنا و توجهی به پیدایش اخلال و ایستایی روندها داشته باشند.
یکی از چهرههای برجستهی حوزهی تحلیل روند سطحی در امریکا، فیث پاپکورن است. یافتهها، دانش و دادههای او پیرامون روندها در پایگاه اینترنتی او به رایگان در اختیار همگان قرار دارد. تولیدات دانشی او دربردارندهی سمینارهای یک ساعته، خدمات مشاوره و کتابها است. همگان میتوانند از اطلاعات او به رایگان بهرهبرداری کنند؛ اعضای رسمی سایت میتواننداطلاعات جمعیت شناختی را ارایه کنند؛ همچنین، میتوان از آنها خواست تحلیل و تفسیر خود دربارهی یک روند در حال پیدایش را که در حالت جنینی قرار دارد، اظهارنظر کنند. پاپ کورن روش «رهگیری فرهنگ» مینامد، زیرا رویکرد کلی حاکم بر این روش، بر پویش رفتارهای عمومی استوار است.
پاپکورن ده گزینهی برتر هر حوزه مانند سینما، موسیقی، تلویزیون، کتاب نمایشنامه، محصولات و مدها را پایش میکند. نوآوری ویژهی پاپکورن در توانایی او برای نامگذاری رخدادهایی نهفته است که در میان گسترهی وسیعی از مردم روی میدهند، به گونهای که مردم، خود میتوانند بحث و ارزیابی این روندها را برای خود، آغاز کنند؛ این در حالی است که افراد اندیشهورز دیگری وجود دارند که میتوانند تولیدات و خدمات را در راستای تقویت روند، توسعه دهند؛ برای مثال، گسترش ساده زیستی روندی است که در برگیرندهی یک شیوهی زندگی سادهتر و پرهیز از مصرفگرایی است. دو مقالهی مهم در روزنامههای عادی در این ارتباط منتشر شده است و در مواردی گوناگون، شاهد اشارهی مردم و رسانهها به این پدیدهی تازه (یا روند) هستیم. این استعاره و نامگذاری به مردم فرصت داده است تا پدیدههایی را بررسی کنند که بر زندگی آنها تاثیر داشته است. این گونه از تحلیل روند در سطح عمل میکند؛ اگر چه این شکل از تحلیل روند نمیتواند موجب پیدایش نگرشی ژرف به زندگی شود، اما به نظر میرسد، کارکردهایی ویژه دارد.
راهبران و سازمانهای فراوانی وجود دارند که دوستدار و علاقمند پیشبینی رویدادهای سالها و دهههای آینده هستند. شرکتهای مشاورهدر زمینهی کسبوکار بخش عمدهای از این علاقمندان را تشکیل میدهند که یافتههی خود را در قالب لوح فشرده، کتاب، مقاله و گاهی به شکل خبرنامه میفروشند. یکی از نشریات این حوزه فیوچریست داتکام نام دارد. مدیران سازمان در سال ۱۹۸۰، پس از پشت سر گذاشتن شغلی آکادمیک، تبدیل به آیندهپژوهی حرفهای شد. متاسفانه او به این نکته اشاره نمیکند که آیا آموزشی تخصصی و حرفهای در آیندهپژوهی را سپری کرده است یا خیر؟ شما نیز میتوانید با مراجعه به پایگاههای اینترنتی، با روندهای حاکم بر سالهای آینده، آشنا شوید. ارزش این پایگاه اینترنتی (فیوچریست) در آن است که دیدگاهی به مراتب گستردهتر از حوزهی اقتصاد دارد. این پایگاه به موضوعاتی مانند کیفیت زندگی نیز توجه دارد. برای مثال، “بزرگترین رخداد” سال، کاهش نرخ زاد و ولد است، اما هنوز دست کم این پرسش مطرح میشود که چرا این رخداد، یک مسالهی دشواریساز است؟
جان نایسبیت چهرهی پیشگام و سرشناس حوزهی تحلیل روند خطی پیوسته است. او نخستین بار کلانروندها را در سال ۱۹۸۲ منتشر ساخت. این اثر بارها تجدید چاپ شده است که واپسین آن در سال ۱۹۹۶ بود. نخستین ابزاری که نایسبیت در تحلیل روند به کاربرد، تحلیل محتوای اخبار روزنامهها بود. فرض مطرح در کتاب کلانروندها این بود که “قابل اعتمادترین راه پیشنگری آینده، درک زمان حال است”. او این کار را به طور عمده از راه پایش رفتارها و رویدادهای محلی انجام داد، زیرا بر پایهی باورهای او، “آن چه به شکل محلی روی میدهد، درست شبیه همان چیزی است که در تمام ایالات متحده روی میدهد.” در چارچوب این پایش، او و همکارانش به این نتیجه رسیدند که:
الف) روندها (در آغاز راه) در جوامع محلی و در مقیاس کوچکتر شکل میگیرند؛ و
ب) روندها از پایین شکل میگیرند و به سوی بالا جریان مییابند (در قلمرو کوچکی شکل میگیرند و به تدریج گسترده میشوند).
شکلگیری این روش تحلیل محتوا در چارچوب فعالیتی آغاز شد که با رهبری پل لازارسفلد و هارولد لاسوِل در خلال جنگ جهانی دوم انجام گرفت. آنها تحلیل محتوای روزنامههای محلی آلمان را آغاز کردند تا با چگونگی نگرش واقعی آلمان به جنگ، آشنا شوند. اطلاعات دربارهی شیوههای تامین، تولید، حمل و نقل و وضعیت منابع غذایی محرمانه تلقی میشد؛ به همین دلیل، آنها با بررسی دقیق و موشکافانهی روزنامههای محلی، دربارهی شمار کارخانههای فعال یا غیرفعال، میزان تولید آنها و نیز برخی اطلاعات دیگر، گمانهزنی میکردند. آنها همچنین دریافتند روزنامههای محلی فهرست تلفات محلی در جنگ را منتشر میکنند، حال آنکه اطلاعاتی از این دست در سطح ملی بسیار محرمانه بود. محافل نظامی به ادامهی این نوع تحلیل محتوا ادامه دادند. آنچه نایسبیت در کلان روندها انجام داد، کاربست این شیوه از تحلیل در قالبی تجاری بود. در روش او یک ملاحظهی نظری حیاتی دیگر وجود دارد: «حجم اختصاصیافته برای خبر در روزنامهها، یک سامانهی بسته است. به دیگر عبارت، بنا به دلایل اقتصادی، حجم فضایی که در یک روزنامه به خبر اختصاص مییابد، در بلندای زمان شاهد تغییر چشمگیری نخواهد بود و به همین سبب، هنگامیکه موضوع تازهای مطرح و درج میشود، باید موضوع دیگری یا ترکیبی از موضوعات دیگر، حذف شوند. با پایش و رهگیری موضوعاتی که افزوده میشوند و موضوعاتی که حذف میشوند، بهگونهای، سهم متغیر بازار را که با ملاحظات اجتماعی در رقابت قرار دارد، سنجش و ارزیابی میکنیم؛ برای مثال، کتاب کلان روندها به افزایش فضای درج مسایل و دغدغههای زیستمحیطی در ستونهای نشریات و به همان نسبت، کاهش مطالب حوزهی حقوق مدنی در روزنامهها اشاره میکند. روندها در نخستین ویرایش کتاب (کلان روندها) از این قرار بود.
- جامعه اطلاعاتی
- رشد و گسترش سامانههای ارزشی فردی در شرایطی که نوآوریهای فناورانهی غیر بشری رو به تزاید دارند؛
- تفکر بلندمدت؛
- تمرکززدایی از قدرت و توزیع آن؛
- خوداتکایی و فردگرایی؛
- مردمسالاری مشارکتی؛
- جهان شبکهای؛
- افزایش اهمیت کشورهای جنوبی آمریکا؛ و
- گزینههای چندگانهای که میتوانند در سناریوهای «این یا آن» جایگزین شوند.
کاربرد رویکرد تحلیل محتوا برای تحلیل روند از چند کاستی عمده رنج میبرد:
- رویکرد تحلیل محتوا که در دوران جنگ جهانی دوم شکل گرفت، ابزاری برای پیشبینی آینده تلقی نمیشد، بلکه ابزاری برای اندیشه در ژرفای اخبار و آگاهی از رخدادهای زمان حال بود.
- گزارشهای خبری روزنامهها به شکلی بسیار گزینشی عمل کرده و میکوشد و شهود را بر امور منطقی اولویت بخشد.
- در رویکرد تحلیل محتوا فرض بر آن است که روند، چرخهی حیات خود را خواهد پیمود، بیآنکه شوکهای ناگهانی (روندشکنها و ضد روندها) خللی در آن پدید آورند. این فرض ناصواب سبب شد که نایسبیت پیشبینی کند که ژاپن بهجای آمریکا، بزرگترین قدرت صنعتی جهان خواهد شد.
نخستین بررسیهای نایسبیت بر روی تحلیل روند بیش از همه بر روی ایالات متحده متمرکز بود و نگاهی دروننگر داشت. این واقعیت در دو کتاب پیاپی او به چشم میخورد. او اهمیت کمتری برای روندهای آسیایی قایل بود. بسیاری از روندهایی را که او مطرح میساخت، بهتدریج به حالت ایستایی و سکون میرسید، اما همواره روندهای تازهای را با موفقیت بهجای آنها بر میگزید. نایسبیت پیشرفت را مقولهای خطی (پیشرونده و بالارونده) و در برابر شوکهای بیرونی کم و بیش مقاوم میدانست.
روندها و روابط اجتماعی (تحولی تازه)
پیش از پایان سخن دربارهی تحلیل روند «پاپ» باید به این نکته اشاره کرد که اینک تحلیل روند به مثابه راهنمایی برای هدایت جریان زندگی شناخته میشود. در این باره چند مثال وجود دارد: سازمانی موسوم به لایف کورس اسوشیتس این پرسش را در ۲۹ اکتبر ۲۰۰۱ مطرح ساخت که «چه مقولههایی روال رایج زندگی تازه در جامعه خواهد بود؟» این سازمان استدلال میکند که ممکن است ایالات متحده به چهارمین چرخهی حیات خود وارد شود. به دیگر عبارت، الگویی چرخشی برای تاریخ وجود دارد که در پنج شدهی گذشته در تاریخ ایالات متحده ظهور و بروز کرده است. هر چرخه حدود یکصد سال ادامه مییابد. در آغاز، این امر در افزایش شتابان جمعیت مشاهده میشود که علایم و نشانگرهای آن در نسل گذشته وجود دارد. پس از آن یک دورهی بیداری آغاز میشود (شبیه آنچه که پس از ترور جان اف کندی در ایالات متحده روی داد). یکی دیگر از این مراحل، دورهی بحران اقتصادی است که واپسین نمونهی آن بحران مالی دههی ۱۹۳۰ در ایالات متحده است. این دورهی چرخشی اینک با بحرانی دیگر در سال ۲۰۰۹ میلادی آغاز شده است. این نگرش چرخهای و غیرخطی بیش از آنکه از ویژگیها و مختصات فرهنگ غرب باشد، به فرهنگ شرقی تعلق دارد و همانگونه که در ادامه نشان داده خواهد شد، با تحلیل روند، ارتباطی تنگاتنگ، معنادار و منطقی دارد.
پل رای از تحلیل روند برای توصیف گروهبندی سیاسی بهره میگیرد. او تحلیل روند را از جملهی «نوآوریهای فرهنگی» میداند که به آیندهی کسب و کارهای بزرگ و مقولهی جهانیشدن پرداخته و موضوعی فراتر از «جناح چپ در برابر جناح راست» است.
پل رای از یک نظرسنجی که خود در سال ۱۹۹۵ به انجام رساند، بهعنوان دستمایهی تحلیل روند شکلگیری گروهبندیهای سیاسی بالقوه قدرتمند در سال ۲۰۰۲ استفاده کرد. او استدلال میکند که تحلیلگران سنتیِ روندها نمیتوانند تغییرات ظریف سیاسی و دگرگونیهای اجتماعی را پیشبینی و تعیین کنند.
نوشتار حاضر در پی توصیف این روششناسی نیست، اما پس از بررسی دیدگاههای پل رای در مییابیم که او ۱۰۳۶ نفر را بهعنوان جامعهی آماری خود برگزید. رای پس از تماسهای تلفنی با این افراد، پرسشنامههایی بلند برای آنها فرستاد. این پرسشنامه دربارهی ارزشهای موردنظر پرسششوندگان بود. یافتههای این تحلیل هنوز هم آلوده به ابهام است، اما بهنظر میرسد رای تنها یافتههایی را برای چاپ و انتشار مناسب دید که از دیدگاههای او دربارهی نوآوریهای فرهنگی حمایت میکرد و در این میان دیگر یافتههای تحقیق را نادیده انگاشت. با وجود کاربست تحلیل عوامل و منحنیهای زنگولهای، این روششناسی فرعی در حوزهی تحلیل روند، چندان قانعکننده بهنظر نمیرسد، زیرا نه نمونهگیری و نه تحلیلها چندان شفاف نیست؛ افزون بر این، سیاستگذاریهای ایالات متحده و عوامل مؤثر بر آن بسیار پیچیدهتر از آن است که در چارچوب این روششناسی تبیین شود. گرچه این روششناسی میکوشد به ژرفای مسایل بپردازد، اما به گزینش تاریخی تکیه دارد و یافتههایی را که موید دیدگاه رای نیست و فرضیهی او را تایید نمیکند، به آسانی نادیده میگیرد. این تحلیل روند میکوشد فرضیهای را اثبات کند که از نظر تحلیلی، بنیانهای استواری ندارد (این فرضیه همان وجود «نوآوریهای فرهنگی» است).
تحلیل روند به مثابه ابزار کسب و کار
بررسیهای دیگری نیز در زمینهی تحلیل روند انجام گرفته است که بسیار جدیتر هستند. برخی از این بررسیها به حوزهی صنعت تعلق دارند. شماری از این بررسیها مانند آنچه در شرکت آیبیآیاس ورلد در استرالیا انجام گرفت، تمام بخشهای صنعتی را کم و بیش زیر پوشش قرار میدهند. از دههی هشتاد در استرالیا نیز نیاز به اطلاعات حوزهی کسب و کار با بهرهگیری از دادههای تحلیل روند رو به فزونی داشته است.
کسب و کارهای خُرد، بهویژه در بخش خدمات، در خلال دههی هشتاد به میزان در خوری گسترش یافت. افزایش این قبیل فعالیتها بهمعنای آن بود که این کسبو کارها برای بقای خود باید با روندها و خط سیر آنها پیوند برقرار سازند. در دورهی دهسالهی بعدی، محیط کسب و کار به مراتب آشفتهتر و پیشبینی آن دشوارتر شد. یکی از پیامدهای این وضعیت، ظهور شرکتهای مشاورهای برای کمک به صاحبان کسب و کار در راستای برونیابی و تحلیل روندها بود. شرکت آیبیآیاس ورلد از جمله بنگاههای بسیار مهم و معتبر استرالیا در این زمینه است. این بنگاه کار گردآوری اطلاعات دربارهی صنایعی را برعهده دارد که از دادهها و اطلاعاتی مانند مازاد تولید صنعتی، اشتغال، شعار سازمانها، … بهعنوان شبکهای از عوامل موثر در راه تبیین افت و خیزهای مالی آن حوزه بهره میگیرند. این دادههای گردآوری شده با کمک دادههای کیفی، گزارشهای مطبوعاتی دربارهی بنگاههای فعال در آن صنعت، گزارشهای سالیانهی شرکتهای دولتی … تکمیل میشوند. پس از این مرحله، نوبت به فروش اطلاعات میرسد؛ آن دسته از افراد غیر عضو که به پایگاه اینترنتی این صنایع مراجعه میکنند، میتوانند خلاصهای یک برگی از یافتهها را به رایگان مطالعه کنند. خوانندگان همیشگی بیزینس ریویو ویکلی با شکل محدودتری از روندها آشنا خواهند شد. در حقیقت میان این دو گروه از علاقمندان پیوندهایی وجود دارد. در همین حال، این اطلاعات میتواند بهصورت رایگان در مراکز کسب و کار دولت عرضه شود.
شرکت مکنزی از جملهی شرکتهای بینالمللی خدمات مشاوره در ایالات متحده است که برای توسعهی راهبردهای کسب و کار با بخشهای بزرگ این حوزه همکاری دارد. این شرکت نیز یک خبرنامهی بر خط و یک فصلنامهی رایگان را در اختیار علاقمندان قرار میدهد.
این شرکت شماری از روندهای جنجالی و عمده در یک بازهزمانی مشخص و در طیف گستردهای از صنایع را پایش میکند. صدها شرکت مشاور وجود دارد که خدمات تحلیل روند را بهعنوان یکی از راههای برنامهریزی کسب و کار در اختیار میگذارند. شماری از این تحلیلها در پی زدودن تردید از چهرهی برنامهریزی کسب و کار هستند، اما مشکل بتوان دریافت که چگونه با بهرهگیری از روندیابیهای خطی امکان تحقق چنین خواستهای وجود دارد. شماری از تحلیلگران فعال این حوزه کتابهایی در زمینهی روشها و رویکردهای تحلیل روند منتشر ساختهاند که میتوانند برخی از مسایل این حوزه را چارهجویی کنند.
تحلیل روند، ابزار برنامهریزی راهبردی
جرالد سلنت کتابی دربارهی پایش روندها و بهرهگیری از یافتههای پایش روند به رشتهی تحریر درآورده است. این کتاب از سوی مراجع گوناگون علمی و عمومی، از جمله روزنامهها مورد تایید قرار گرفته است. از سوی دیگر، انتشار این کتاب به کوشش انجمن آینده جهان موجب اهمیت و اعتبار بیشتر آن شده است. این کتاب مدعی است به موضوعاتی فراتر از سناریوهای مصرح در کلان روندهای ۲۰۰۰ پرداخته است. بنیادی که سلنت عضو آن است، کار خود را با رهگیری و پایش روندها در دههی هشتاد آغاز کرد. کتاب یاد شده بر پایهی این باور نگاشته شده است که بیشتر مردم در برابر روندها واکنش نشان میدهند و به همین دلیل، نمیتوانند از مزایای آن برخوردار شوند. این در حالی است که افراد هوشمند در برابر روندها اقدام پیشدستانه نشان داده و از آن استقبال نیز میکنند. به دیگر عبارت، آنها آینده را پیشنگری کرده و بر پایهی این پیشنگری، فعالیتهای سالهای آینده را تدوین میکنند.
روششناسی فرعی جرالد سلنت در حوزهی تحلیل روند، همان تحلیل محتوایی روزنامهها است، اما او به شکلی پیشرفتهتر و تکاملیافتهتر از نایسبیت این کار را انجام میدهد.
او در روش خود جزییات شیوهی خواندن روزنامهها و علامتگذاری آنها برای مراجعات بعدی را شرح میدهد. روندها از اقدام گروههای گوناگون جامعه و نیز از رفتار و رویکرد رهبران اجتماعی سرچشمه میگیرد. وجود نگرش جستوجوگر در پایش و کاوشها اهمیت فراوان دارد، اما این پایش میبایستی به میزان کافی، فراگیر و گسترده باشد تا تمام روندها را در بر بگیرد. او این موضوع را با بیان جملهای توصیف میکند.
«اگر انسانها تنها در جستوجوی میمون روانهی جنگل شوند، نخواهند توانست مار پیدا کنند».
نکته ضمنی پراهمیت در این عبارت آن است که اگر تخصص کافی نداشته باشید، سیگنالهای مهمی را از دست خواهید داد. او استدلال میکند که یک روند نیازمند «سیر منطقی» است، … باید از دلایلی اقتباس شود که با مسایل گوناگون پیوند خورده است … و دستکم نیازمند دو رویداد (موجبه) است. حوزههایی که روندها در آن شکل میگیرند، عرصههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است. روندها چرخهی عمر بلندمدت دارند و مراحل زایش، بالندگی و میرایی را تجربه میکنند. از سوی دیگر، گرایشهای فردی، غیر فراگیر و تب و تابهای هیجانآلود، اموری گذرا بوده، اهمیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ندارند و نمیتوانند نشانگرهایی برای زایش روند باشند.
سلنت به این واقعیت اشاره میکند که اگر افراد روزنامهها را میخوانند باید به اهداف و کاربردهای خواندن روزنامه آگاه باشند؛ برای مثال، یک فرد تنها بهدلیل آنکه بخش در خوری از مطالب روزنامه بیاهمیت است، در راه تحلیل محتوای آن نمیکوشد. این گفته با دیدگاه نایسبیت مبنیبر پذیرش بیچون و چرای تمام اخبار روزنامه تفاوت دارد. سلنت دربارهی روش خود اینگونه توضیح میدهد:
«شما باید سرخط خبرها و خبرهای غیرواقعی را (که نقش برانگیزاننده دارند) کنار گذاشته و بر روی خبرهای واقعی تمرکز کنید، زیرا این دسته از رخدادهای خبری موجب شکلگیری روندهای آینده هستند. خبرهای واقعی (و سرنوشتساز) بهندرت از تلویزیون پخش میشوند، روزنامهها هم کمتر آنها را بهعنوان خبرهای مهم برجسته ساخته و بازتاب میدهند. اینگونه خبرها تنها در صفحات میانی روزنامههای خوب یا در نشریات تخصصی جای دارند. در همین صفحات است که میتوانید هشدارها دربارهی وقوع بحران را یک ماه یا یک سال پیش از تبدیلشدن به سرخط اصلی روزنامهها، درک کرده و برای آن مهیا شوید.»
بخش دوم کتاب سلنت برخی روندهای عمده را بررسی کرده و از این رهگذر، روندهای حاکم بر رسانهها، سیاست، خانواده، آموزش، بهداشت، محیطزیست، امور دفاعی و روندهای حاکم بر جهان را بر میشمارد. تردیدی نیست که این روندها و دلایل موجبهی آن (پیشرانها) از دیدگاهی آمریکایی بررسی شده است. برای اثبات این مدعا نگاهی به پیشرانهای روندها در دههی هشتاد خالی از لطف و آموزه نخواهد بود: سلنت روندهای جهانیشدن را نوعی دور شدن از ایدئولوژی تلقی میکند و سدهی تازه را جلوهگاه ظهور و افول ایدئولوژیهای کمونیسم، فاشیسم، نازیسم و بنیادگرایی توصیف میکند، اما در سالهای پس از این گفته تاکنون شواهدی در دست است که نادرستی این پیشبینی را اثبات میکند.
مایکل مازار هم با انتشار کتابی دربارهی پایش روندها تا سال ۲۰۰۵ وارد حوزهی تحلیل روند شد، اما او بر این پیشفرض تاکید داشت که ما به حدود ده سال زمان نیاز داریم تا در این دوره جنبههای سازنده و دلخواه روندها بر جنبههای ناخوشایند و غیر سازندهی آن چیره شوند. او همچنین یک جهانبینی گسترده را پیشه میکند. مازار عضو «مرکز مطالعات راهبردی بینالمللی» است و بنیاد مککورمیک تریبیون بههمراه بنیاد کره و بنیاد بیپیآموکو حمایت مالی نگارش کتاب او را عهدهدار شدهاند. درک این همکاریها موجبات آگاهی خوانندگان از جهتگیری او در این حوزه است.
مازاد بحث خود را با این گفتهی پیتر دراکر آغاز میکند:
«هر چند صد سال، یکبار در تاریخ غرب تغییری شگرف رخ مینماید. جامعه در مدت چند دههی کوتاه دگرگونیهایی را در خود (در عرصهی جهانبینی، ارزشهای اساسی، ساختار اجتماعی و سیاسی، هنرها، نهادهای کلیدی) پدیدار میسازد. پنجاه سال پس از این دگرگونی، جهانی تازه پدیدار میشود.»
تحولات کنونی بر غرب و اغلب مناطق جهان تاثیرگذار خواهد بود. در چارچوب این تغییر از عصر صنعتی گذر کرده و به عصر دانش خواهیم رسید و در دایرهی تاثیر علم و فناوری قرار خواهیم گرفت و تحولات اجتماعی، سیاسی و روانشناختی نیز بهعنوان پیامد این گذار روی خواهند داد و مکمل دگرگونیهای پیش گفته خواهند شد.
مازار برای تدوین دیدگاه و روش خود از اندیشهها و منابع گوناگون بهره میگیرد:
اثر دانیلبل در دههی هفتاد در زمینهی جامعهی فراصنعتی، دیدگاههای چارلز هاندی دربارهی ناسازنماها (که در سراسر کتاب رسوخ کرده است) و حرکت از جامعهی مدرن به سوی جامعهی پسامدرن؛ شگفتیسازهای جانپیترسون و نوآوریهای فرهنگی پلرای.مازار. مازار دربارهی ایدهی گذار از تصویر پیشبینیپذیر و نیوتنی جهان به سوی نوعی کلیتگرایی آشکار در مکانیک کوانتوم و نظریهی پیچیدگی سخن میگوید. او در کتاب خود به گفتههایی از تائوتیچینگ استناد میکند که از گرایش به فرهنگهایی غیر از فرهنگ خودی سخن میگوید. این کتاب دربارهی روششناسی یا شیوهنامههای تحلیل روند، توضیحی نمیدهد، اما روشن است که کتاب دستاورد مطالعاتی گسترده است. در بخشهای فراوانی از کتاب، این واقعیت آشکار است که مازار از دادههای سازمان ملل، اخبار رسانهها و شمار زیادی از نویسندگان بهره برده است. اما این کتاب کاستیهایی نیز دارد: یکی از مشکلات کتاب آن است که چارچوبی پیچیده دارد و عنوان فصلهای آن نمیتواند مسیر فراروی ما را روشن کند. این کتاب ۹ مضمون از این قرار ر دنبال میکند: جمعیت جهان، جمعیت و مهاجرت، اقتدار در عصر دانش، دانش و سازماندهی دوباره کار، جهانی شدن، قومگرایی و کثرتگرایی نویسنده در پایان کتاب خوشبینی و امید خود برای چیرگی بر دشواریها را بیان میکند. او معتقد است، بحرانهایی که با برخی از این تحولات همراه هستند، به گونهای موجب پیدایش بر نهاد رشد خواهند شد. یکی از این برنهادها در ارتباط میان جهانبینیهای غربی و شرقی شکل میگیرد. هیچ یک از این دو جهانبینی بر دیگری چیره نخواهد شد، اما نوعی جذب و تعامل متقابل میان این دو پدیده حاکم خواهد شد. مازار در مسیر تحلیل روند و توجه به مولفههای غیر ملموس به مراتب حساستر از دیگر تحلیلگران است و کتاب او میتواند ابزاری سودمند برای پژوهشگرانی باشد که به موضوعات گوناگون میاندیشند.
تحلیل روند و آیندههای گوناگون
روششناسیهای گوناگون تحلیل روند که تاکنون مورد بحث قرار گرفتهاند، کم و بیش پیشبینیگرا بودهاند و کوشش آنها در مسیر تعیین آیندهی یک روز یا موضوع بوده است، اما ضرورتی ندارد که همواره چنین رویکردی داشته باشیم؛ تحلیل روند میتواند با هدف تدوین سناریوهای ممکن به کار گرفته شود.
بارنی فوران و فرانتزی پولدی، پژوهشگران سازمان علمی پژوهشی کشورهای مشترکالمنافع در چارچوب پژوهشی تاثیر میزان جمعیت آیندهی استرالیا بر محیطزیست، اقتصاد، زیرساختهای ملی و کیفیت زندگی را بررسی کردهاند آنها برای این مقصود از دادههای تحلیل روند متعلق به پنجاه سال پیش استفاده کردند و سپس از این دادهها برای پیشبینی وضعیت جمعیت در سال ۲۰۵۰ بهره گرفتند و سه سناریوی رشد فراوان جمعیت، رشد میانه و رشد اندک را تدوین کردند. آنها از راه این پژوهش برخی بحرانهای احتمالی آینده را که ممکن است استرالیا در سالهای پیشرو با آنها دست به گریبان باشد، مطرح ساختند. این پژوهش اثر بسیار ارزندهای است و اگر دولت در پی حل و فصل مسایل و پیامدهای تغییرات جمعیتی در آینده باشد، میتوان از این یافتهها به عنوان ابزاری سودمند در حوزهی مسایل جمعیتی استفاده کرد.
دولت ایالات متحده آمریکا منابع چشمگیری برای تامین بودجهی مطالعات آیندهپژوهانه در اختیار دارد. یکی از این پژوهشها، روندهای جهانی ۲۰۱۵: گفتوگویی دربارهی آینده به کارشناسان غیردولتی است که دومین گزارش از این دست به شمار میآید و شواری اطلاعات ملی آن را منتشر ساخته است. شورای ملی اطلاعات خارجی که زیر نظارت مدیر سازمان سیا فعالیت دارد، مجوز انتشار این گزارش را صادر کرد. این گزارش از چشمانداز امنیت ملی به جهان مینگرد. برای تدوین این گزارش با خبرگان دانشگاهی و سازمانهای خصوصی ارتباط برقرار شد و تنها به منابع سنتی اطلاعات طبقهبندی شده، بسنده نشد. این پروژه در پاییز ۱۹۹۹ آغاز شد و یافتههای آن در سال ۲۰۰۰ انتشار یافت. پروژهی یادشده ادامهی پروژهی دیگری است که در سال ۱۹۹۷ به انجام رسید. این کتاب، پیشرانهای جهانی را شناسایی کرده و تاثیر آنها بر جهان در خلال پانزده سال آینده را بررسی میکند. اثر یاد شده پیشرانهایی مانند جمعیت، منابع طبیعی، فناوری، جهانی شدن و حاکمیت، رقابتها و منازعات احتمالی، چشمانداز همکاریهای بینالمللی و نقش امریکا در آن را بررسی میکند.[۱۵]
کتاب روندهای جهانی ۲۰۱۵ سند جامعی است که امنیت ایالات متحده را در کانون توجه قرار داده است و البته از نویسندهی آن چشمداشتی جز این هم نبود.
این فرایند امکان دستیابی دروندادهای اطلاعاتی غنی را فراهم میسازد. کارگاههایی با حضور شمار گستردهای از کارشناسان دولتی و غیردولتی برپا شد. هر یک از کارگاهها، موضوع ویژهای از قبیل مردمشناسی، منابع طبیعی، علم و فناوری، اقتصاد جهانی، حاکمیت، هویتهای اجتماعی/فرهنگی و منازعات را در کانون توجه خود قرار داده، روندهای عمده و تنوع منطقهای را شناسایی کرده بودند. کارگاه دوم فعالیتی در زمینهی برنامهریزی بر پایهی سناریو بود که برای این کار از اطلاعات فراهم آمده از کارگاه پیشین بهره میگرفت. این کارگاه عدم قطعیتهای کلیدی و رویدادهای شگفتیساز را در کانون توجه قرار داد و به شناسایی چالشهای مهم سیاسی و اطلاعات پرداخت. سیزده نشست در این ارتباط برگزار شد که بودجهی آنها را شورای اطلاعات ملی ایالات متحده به همراه دیگر مراکز دولتی و غیردولتی تامین کردند. هر یک از این نشستها موضوع متفاوتی داشت که برای مثال، میتوان به این مسایل اشاره کرد:
- تحول در روابط دولت ـ ملت؛
- روند گسترش مردم سالاری و قدرت اقتصادی ایالات متحده؛ و
- آیندههای بدیل در جنگ و منازعات.
در آغاز راه، پیشنویس گزارش آماده شد و در اختیار کارشناسان برونسازمانی قرار گرفت و پس از آن، گزارش پایانی شکل گرفت. این گزارش با توصیف پیشرانها و روندها آغاز میشود، عدم قطعیتهای کلیدی را مرور کرده و سپس چالشهای کلیدی در عرصهی حاکمیت را تشریح میکند. بخش دیگری از این گزارش موضوعاتی مانند جمعیت، محیطزیست،… را بررسی میکند. در ادامه نیز بررسی مختصری دربارهی برخی مناطق مهم، مطرح میشود. ضمیمهی گزارش دربرگیرندهی چهار آیندهی بدیل جهان است که همراه با یک ماتریس از پیشرانها (جمعیت، منابع،…) بررسی شده است. همچنین، شیوهی تحقق هر یک از این آیندهها بر پایهی سناریوهای تقابلی گوناگون، بررسی شده است. با وجود آن که اثر یادشده معطوف به ایالات متحده، دغدغهها و چالشهای آن است، اما اطلاعات آن را میتوان در راستای تحلیل روند در دیگر کشورها و مناطق جهان نیز به کار گرفت.
تغییر پارادایم روششناسی
نیاز به کاربست تحلیل روند و دیگر روشهای آیندهنگاری برای شناخت آیندههای ممکن، رو به افزایش دارد. در برخی شرایط، این روششناسیها میتوانند سنگ بنایی برای آغاز گفتوگوهای سازمانی دربارهی آیندههای مطلوب یا فراهمسازی درونداد برای فعالیتهای برنامهریزی بر پایهی سناریو باشند. افزایش جهانی عدم قطعیت، کوتاه شدن چرخههای کسبوکار، گذار بزرگ جوامع از عصر صنعتی به سوی عصر دانش و اطلاعات و شکلگیری تدریجی جوامع دانش ـ بنیاد، از جمله پیشرانهای تغییر در این عرصه هستند. شالودهی تغییر در آیندهاندیشی از زوال اثباتگرایی، به عنوان فلسفهای بنیادین در گفتمانجامعه و نیز از رشد نوگرایی و پسانوگرایی سرچشمه میگیرد.
بررسیهای اخیر آثار وندلبل تغییر پارادایم آیندهپژوهی را کم و بیش بیان میکند. به باور بل، هرگونه اظهارنظری دربارهی آیندهای ممکن یا هر چیز دیگری، باید با شواهد همراه باشد. از دیدگاه او، چنین اظهارنظری باید در برابر اشتباهات، سفسطههای پنهان یارای ایستادگی داشته باشد. اندیشههای بل در جنبش اجتماعی “علمی” ایالات متحده ریشه دارد. او اعتراف میکند که منتقدان اثباتگرایی به پذیرش بدون نقد علم اثباتگرا کمک کردهاند، اما اگر به شیوهای منطقی به ساحت موضوع نگاه کنیم، این مساله نه تنها به حذف روابط علّی، جبرگرایی، ضرورتگرایی، عینیتگرایی و منطقگرایی میانجامد، بلکه انسانگرایی، لیبرال دموکراسی، تعهدگرایی و حقیقت را نیز به زوال خواهد کشاند؛ حتا میتوانیم آیندهاندیشی را نیز به این فهرست بیافزاییم. همانگونه که استیونسون میگوید، تحلیل روند نوعی دانش عدسی را در این عرصه وارد میکند که باورهای موجه دربارهی آینده را به امری رایج در این سنت، تبدیل میکند.
آن چنان که بل حرکت و جنبش خود را فراسوی اثباتگرایی توصیف میکند، آیا تحلیل روند نیز محکوم به آن است که در دایرهی تنگ پارادایم اثباتگرایی یا واقعگرایی انتقادی بماند؟ آیا تحلیل روند هیچ پیوندی با آیندهپژوهی مدرن و کنونی دارد؟ بیتردید، تحلیل روند از کاستیهایی رنج میبرد. ریچارد اسلاوتر در اوایل دههی ۱۹۸۰ در نقد آیندهپژوهی این کاستیهای را برشمرده بود. تحلیل روند گاه شکلی ساختگی و مصنوع به خود میگیرد و “از شناسایی نقش زبان و قدرت ـ که در منافع اجتماعی پنهان شده است. غافل میماند.” تحلیل روند بنا به سرشت، از درک منابع و چارچوبهای خود ناتوان است. “کانونهای قدرت تحلیل روند را به سود خود و در جهت منافع خویش مصادره کردهاند”. “تحلیل روند در نسخههایی که میپیچد بیش از اندازه به خود اطمینان دارد” و دریچهی آگاهی یافتن از دیگر راههای فهم و ادراک را بسته است.[۱۹] اسلاوتر به نقشرهایی بخش آیندهپژوهی توجهی عمیق دارد و بر این باور است که آیندهپژوهی میتوان جهان درون را (که در سنت اثباتگرایی بیاعتبار شده است) با جهان بیرون پیوند بزند.
نجات تحلیل روند برای آینده
تحلیل تاثیر بر روند روشی است که آشکارا با رویدادهای غیر منتظره به عنوان بخشی از تحلیل روند کمّی سروکار دارد. این روش امکان بررسی سازمند رویدادهای احتمالی آینده را فراهم میسازد. این رویدادها میتوانند فناورانه، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی یا ارزش محور باشند.
قضاوتهای کارشناسانه در جستوجوی احتمالات یا کنکاش رویدادی است که بر روند تاثیر میگذارد. همانگونه که فوران و پولدی در عمل نشان دادهاند، در آغاز، دادههای تاریخی انتخاب میشوند و گونهای از برونیابی شگفتیسازها با استفاده از یک “الگوریتم سازگار با منحنی” انجام میگیرد. قضاوت و تخیل پژوهشگر در این مرحله نقش عمده ای برعهده دارد. فهرستی از رویدادهای ممکن و بالقوه آماده میشود. این رویدادها باید باورپذیر باشند. رویدادهای بالقوه باید قدرت تاثیرگذاری داشته باشند و امکان راستی آزمایی آنها وجود داشته باشد. منابع این فهرست میتواند شامل مطالعات دلفی، برخی انواع اجماع غیررسمی در میان کارشناسان و جستوجوی ادبیات موضوع باشد. پس از آن، احتمال وقوع رویداد ارزیابی میشود. این ارزیابی پیرامون زمان آغاز (یا طول دورهی) تاثیرگذاری است. به دنبال آن، تاثیر روند در شکل نهایی بررسی میشود. همچنین، این امکان وجود دارد که دامنهی رویداد و بیشترین تاثیر آن ارزیابی شود.
این اثر یک نرمافزار تحلیل روند را بررسی میکند که تحلیلی چندی دربارهی احتمال وقوع یک رویداد و تاثیر آن بر روند به دست میدهد. شاید مدیرانی که علاقمند ارزیابی احتمال دستیابی به اهداف راهبردی در چند سال آینده هستند، این شیوه را سودمند تلقی کنند. گوردون معتقد است، نقطهی قوت روش تحلیل تاثیر بر روند در آن است که به شما امکان میدهد، بگویید: “به گمان من، متغیرها در آینده چنین پیامدهایی را به دنبال دارند” و همچنین، شما را قادر میسازد که بگویید، من رویدادهای احتمالی را مورد توجه قرار دادهام. او این وضعیت را به تدوین یک سناریو تشبیه میکند. از دیگر مزایای تحلیل تاثیر بر روند برای دستاندرکاران برنامهریزی راهبردی این است که با مشخص شدن رویدادهای احتمالی، میتوان آنها را برای تعیین چارچوب یک روند مورد بررسی قرار داد.
برای افزایش توان و اثربخشی هر چه بیشتر تحلیل روند میتوان همپای کاربست این روش از دیگر فنون آیندهپژوهی نیز بهره گرفت. یکی از این فنون، روش تحلیل شگفتیسازها است. این روش که به کوشش جان پیترسون ابداع شده است، نیازمند تامل و توسعهی بیشتر است تا برای کسانی نیز که خارج از ایالات متحده هستند، سودمند واقع شود. مارک جاستمن به چهار تصویر آینده (یعنی استمرار، تصادم، کندی و تحول) که جیم دیتور صورتبندی کرده است، توجیهی ویژه دارد. او به نگاشت این تصویرهای چهارگانه پرداخت تا در مقابله و مقایسه با شگفتیسازهای پیترسون، غنای بیشتری به کاربردهای احتمالی آنها ببخشد. همانگونه که یادآور شدیم، از روشهای دلفی و سناریوپردازی نیز برای افزایش غنای تحلیل روند بهرهبرداری شده است.
نتیجهگیری
تحلیل روند، به ویژه در حوزهی اقتصاد بازار، برنامهریزی کسبوکار و برنامهریزی راهبردی از اهمیت فراوانی برخوردار است. برای انجام تحلیل روند، به احتمال فراوان، پژوهشگران باید محیط را پویش کنند و دریابند که در برخی حوزههای مورد علاقهروندهایی وجود دارد یا در حال شکلگیری است. گاه میتوان با الگویی به این نتیجه رسید که برای مثال، اگر رویداد “الف” شکل بگیرد، پیامد “ب” را در پی خواهد داشت. منابع اطلاعاتی به کار رفته در این زمینه با توجه به نوع روندی که مورد توجه است، متفاوت خواهد بود. گاه اخبار سادهای که در جامعه جریان دارد، میتواند منابع مناسبی برای انجام این کار باشد؛ اما اغلب شیوههای دیگری نیز لازم هستند.
برخی از تحلیلگران که در این نوشتار به آنها اشاره شد، از پیمایشها، تحلیلهای تاریخی، مصاحبه با کارشناسان و دیگر منابع بهره جستهاند؛ برای مثال، تفاوت میان جاننایسبت و مایکلمازار در تنوع دادههای تحلیلهای آنها نهفته است. پرسش کلیدی که در هر برهه و شرایطی باید پرسیده شود، این است که “آیا در شرایط کنونی یا در آینده امکان وقوع رخدادی وجود دارد که این روند را از حرکت باز دارد؟” به دنبال این پرسش میتوان پرسشهایی دربارهی احتمال وقوع رویداد و تاثیر احتمالی آن مطرح ساخت. میتوان این پرسشها را از کارشناسان گوناگون پرسید؛ پرسش و پاسخ میتواند در چارچوب جستوجوی ادبیات و مرور اسناد موجود، پانل خبرگان یا مطالعات دلفی انجام گیرد. شفافیت در تحلیل روند، اصل بسیار پر اهمیتی است و میتواند درک پژوهشگر را از آن چه که در حال حاضر وقوع است و تاثیر احتمالی آن بر آینده را افزایش دهد.