فرق دانایی و فرزانگی

فرق دانایی و فرزانگی

هر فرزانه‌ای لزوماً داناست، اما هر دانایی لزوماً فرزانه نخواهد بود. و این است فرق دانایی و فرزانگی .

Where is the wisdom we lost for the sake of knowledge

Where is the knowledge we lost for the sake of information

کجاست آن دانایی‌ای

که در ازدحام “اطلاعات” گم شد ؟

و کجاست آن فرزانگی‌ای

که در ازدحام “دانایی” ناپدید گردید؟

‌ـ تی.اس.الیوت

فرق دانایی و فرزانگی

امروز کسی نمی‌تواند خود را مدیر، مشاور یا کارشناس توانایی به‌شمار آورد اما شناخت ژرفی از مفاهیم ”دانایی“ و ”فرزانگی“ و تفاوت‌های بنیادین آن‌ها نداشته باشد. مردم غالباً این دو معنا را مترادف با یکدیگر به‌کار می‌برند؛ همان‌گونه که مثلاً مفاهیمی چون ابتکار و نوآوری را در حوزه‌های صنعت و فناوری مترادف می‌دانند، اما صاحب‌نظران مدیریت تکنولوژی به‌خوبی می‌دانند که میان ابتکار و نوآوری تفاوت از زمین تا آسمان است.

واژه‌ی دانایی این روزها به کلیدواژه‌ای اجتماعی، اقتصادی، صنعتی و حتی امنیتی ـ دفاعی تبدیل شده، و از این طریق در ادبیات و متون سیاستی/ برنامه‌ای جایگاه ویژه‌ای را به خود اختصاص داده است. امروز به فراوانی سخن از عصر اطلاعات و دانایی، جامعه‌ی دانایی محور، اقتصاد دانایی‌محور، فرهنگ دانایی‌محور، امنیت/ دفاع دانایی‌محور، و صنایع دانایی‌محور به میان می‌‌آید. چشم‌انداز بیست‌ساله‌ی کشور، ایران ۱۴۰۴ را یک جامعه‌ی دانایی‌محور پیشرفته توصیف می‌کند، و نخستین فصل برنامه‌ی چهارم توسعه‌ی کشور، عنوان ”اقتصاد دانایی‌محور“ را بر پیشانی دارد.

دانایی چیست؟ دانایی، و به بیان دقیق‌تر ”دانش“، برابر نهاده‌ی واژه‌ی انگلیسی knowledge است که عصاره‌ی آن دانشوری و خبرگی در هر زمینه‌ای است. یک پزشک، دانای امور مربوط به سلامت جسمانی یا روانی انسان، و یک مهندس ساختمان، دانای امور مربوط به ساخت‌و‌ساز بناهای مختلف است. فرهنگ انگلیسی آکسفورد، دانایی (دانش) را شامل اطلاعات، فهم و مهارت‌هایی می‌داند که شما از طریق آموزش یا تجربه حاصل می‌کنید. در بهترین حالت، شما بر پایه‌ی آموزش‌های نظام‌مند و تجربیات درازمدت، در زمینه‌ی خاصی “متخصص” می‌شوید. پس انسان دانا مترادف با انسان متخصص است. شاخص تخصص این است که شما می‌توانید کار معینی را چنان انجام دهید که مصداق ”کار حرفه‌ای“ باشد. دانش (دانایی) از دیدگاه ما به دو دسته تقسیم می‌شود:

  • دانش نظری (دانش علمی)؛ که نزد متخصصان علوم مختلف همچون فیزیک، شیمی، ریاضیات و از این قبیل یافت می‌شود.
  • دانش عملی (دانش فنی)؛ که نزد تکنولوژیست‌ها، مهندسان، تکنسین‌ها، استادکاران و از این دست پیدا می‌شود.

تقسیم‌بندی‌های دیگری هم از دانش برحسب معیارهای مختلف وجود دارد که بحث پیرامون آن‌ها از عهده‌ی این مجال بیرون است (مثلاً دانش صریح/ دانش ضمنی؛ دانش چگونگی/ دانش چرایی/ دانش چیستی/ دانش کیستی/ دانش کجایی و الخ ‌… که درک آن‌ها به ویژه برای متخصصان مدیریت تکنولوژی از امور ضروری محسوب می‌شود).

حال ببینیم که “فرزانگی”، این گوهر کمیاب زمانه‌ی ما که به قول تی.اس.الیوت در ازدحام دانایی گم شده است چه معنایی را واگو می‌کند؟ روزگاری در هر گوشه‌ای از مشرق زمین “فرزانه مردانِ” بزرگی می‌زیستند که نور وجودشان تاریکی‌های فراروی مردم را می‌زدود و به آن‌ها کمک می‌کرد تا بتوانند راه درست زندگی و دست‌یابی به حقیقت را بیابند و خیر را از شر و نیکی را از پلیدی باز شناسند. فرزانگی یا “خردمندی” برابر نهاده‌ی واژه‌ی انگلیسی wisdom است که در فرهنگ انگلیسی آکسفورد چنین تعریف شده است: توانایی گرفتن تصمیم‌های هوشمندانه یا دادن رهنمودهای بایسته به دیگران برپایه‌ی دانایی و تجربه”. تعریف دیگر آن “بصیرت ‌ژرفی است که یک فرد، سازمان، یا جامعه در بازه‌های زمانی دراز می‌انبارد”.

هم‌چنان که ملاحظه می‌کنید، فرزانگی در جوهره‌ی خود با سه عنصر کلیدی سر و کار دارد:

  • توانایی گرفتن تصمیم‌های خبرگانه؛
  • توانایی رهنمود دهی، مشاوره، و به تعبیر قدما “اندرزدادن”؛ و
  • مبتنی بودن بر دانش یا تجربه‌ی ژرف.

این ویژگی‌ها نشان می‌دهد که فرزانگی به دنبال دانایی می‌آید، اما هر آنکه دانا باشد، لزوماً فرزانه نخواهد بود! به‌عنوان مثال، یک مهندس هوافضا را در نظر بگیرید که فوق دکترای هواپیماسازی در تخصص آئرودینامیک از بهترین دانشکده‌ی هوافضایی دنیا دارد. او در طراحی سازه‌های هواپیما حرف اول را می‌زند؛ اما آیا او می‌تواند جواب این پرسش حیاتی را هم بدهد که “صنعت هواپیماسازی ایران برای درخشش جهانی در بیست‌ سال آینده، باید روی چه نوع هواپیمای مسافری سرمایه‌گذاری کند: کم‌ظرفیت، میان‌ظرفیت یا پرظرفیت؟”

اگر شما سیاستگذار صنعت هوایی کشور باشید، چقدر به پاسخ این متخصص اعتماد می‌کنید، و آن را مبنای سرمایه‌گذاری بلندمدت در صنعت هوایی قرار می‌دهید؟ چنان چه بخواهید به‌صورت حرفه‌ای و هوشمندانه تصمیم بگیرید، باید جواب این سؤال را از یک گروه مشاور بپرسید که قادر به تولید “فرزانگیِ” لازم برای اتخاذ تصمیم‌های استراتژیک در صنعت هوایی باشند. این گروه فرزانه شاید تخصص چندانی در جزئیات طراحی و ساخت هواپیما نداشته باشد، اما به‌گونه‌ای نظام‌مند می‌تواند هرم فرزانگی را تشکیل داده، و پاسخ سؤال شما را بیابد. هرم فرزانگی بر یک قاعده‌ی مثلث‌گونه استوار است که رأس‌های آن عبارتند از:

  1. چشم‌انداز (دیدمان)؛ که در مثال ما ناظر بر چشم‌انداز مطلوب صنعت هوایی کشور در بیست‌سال آینده است. طراحی چشم‌اندازها اصولاً به گروه‌هایی سپرده می‌شوند که تخصص محوری آن‌ها آینده‌پژوهی و برنامه‌ریزی استراتژیک است.
  2. ارزش‌ها؛ که به صورت‌های گوناگونی تعریف شده‌اند. تعریف مدیریتی/ عملیاتی ارزش‌ها به گفته‌ی پروفسور رالف ال.کینی چنین است: “همه‌ی چیزهایی که برای ما واقعاً اهمیت دارند و باید در تمامی تصمیم‌ها و اقدامات ما آشکارا متجلی باشند”. به‌عنوان مثال، ارزش‌های صنعت هوایی کشور می‌توانند مواردی از این دست باشند:
    • تقویت غرور ملی (اولین ارزش کلیدی در ناسای آمریکا)؛
    • تقویت بنیه‌ی دفاعی؛
    • دست‌‌یابی به دانش طراحی و مونتاژ سامانه‌های بزرگ (که نهایت آن طراحی سامانه‌ی سامانه‌ها”ست)؛
    • تولید اشتغال خبرگانه (فرصت‌های شغلی ویژه‌ی نخبگان که در کمتر صنعت کشور پیدا می‌شود)؛
    • تقویت اعتماد به نفس ملی در صنعت و فناوری (پروفسور بی‌جی.‌جیبی، پدر صنعت هوایی اندونزی می‌گفت: صنعت هوایی “صدِ” صنعت کشور است؛ چون که صد آید نود هم پیش ما است. وقتی ملتی بتواند هواپیما بسازد، هر سامانه‌ی دیگری را به جرأت می‌سازد).
      1. عبرت‌ها؛ که ناظر بر آموزه‌های تاریخ است. به قول مولوی:

هر که ناموخت از گذشت روزگار                           هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار!

واژه‌ی “دکترین” که این روزها فراوان به‌کار می‌رود، در حقیقت اشاره به آموزه‌های ماندگار تاریخی در یک زمینه‌ی خاص دارد. دکترین نظامی یک کشور غالباً حاوی مجموعه‌ای از درس‌های کلی و ماندگار است که جنگاوران آن کشور از جنگ‌های گذشته‌ی خود و دیگران آموخته‌اند. دکترین، تجلی عبرت‌هاست.

آن‌چه به‌ویژه باید مورد توجه قرار گیرد این است که فرزانگی بر پایه‌ی سرشت خود به دو نوع تقسیم می‌شود:

  • فرزانگی عرفی؛ که برآمده از معارف و دانش‌های روز بشری است؛ و
  • فرزانگی قدسی؛ که الهام گرفته از معارف وحیانی است و سرشت روحانی دارد. این نوع فرزانگی را اصطلاحاً “حکمت” می‌نامند. حکیم فردوسی، حکیم سنایی، حکیم ابوعلی‌ سینا و ملاصدرای شیرازی از قله‌های رازآلود حکمت قدسی در تمدن اسلامی به‌شمار می‌آیند.

یکی از دانش‌واژه‌های زیبایی که اخیراً جهت اشاره به فرزانگی عرفی ابداع شده است، “هوشمندی استراتژیک” است. الکساندر توبکه، هوشمندی استراتژیک را چنین توصیف می‌کند: “جستجو، پردازش، اشاعه، و حفاظت از اطلاعات با هدف ارائه‌ی آن‌ها به فرد مناسب، در زمان مناسب جهت اتخاذ تصمیم مناسب”. از نظر وی هوشمندی استراتژیک، به عنوان پشتوانه‌ی تصمیم‌های کلیدی در جهان امروز، شامل سه حوزه‌ی زیر می‌شود:

  1. پیش‌بینی فناوری؛
  2. آینده‌نگاری فناوری؛ و
  3. ارزیابی فناوری.

صاحب این قلم ورودی در ساحت فرزانگی قدسی (حکمت) ندارد و تنها این نکته را می‌داند که دستیابی به مدارج عالیه‌ی حکمت، علاوه بر فهم عمیق معارف وحیانی، نیاز به مجاهدت‌های روحانی و پرهیز از آلایش‌های نفسانی دارد. روح انسان باید پاکیزه و پذیرنده و “آسمان‌نگر” باشد تا به ظرف حکمت متعالی بدل شود. اما فرزانگی عرفی را می‌توان به‌گونه‌ای سازمان‌یافته و نظام‌مند از طریق “اندیشگاه‌ها”یی چون مرکز آینده‌پژوهی علوم و فناوری دفاعی تولید کرد و آن را به‌صورت بسته‌بندی شده در دست‌رس مدیران ارشد قرار داد تا همواره تصمیم‌های بهتر و “کارآمدتری” بگیرند.

گرچه شاید خوشایند برخی از متخصصان نباشد، اما فلسفه‌ی وجودی اندیشگاه‌ها در این سخن حکیمانه نهفته است: “تصمیم‌گیری مهم‌تر از آن است که به متخصصان سپرده شود!” این بیان ژرف، الهام‌ گرفته از سخن سانتزو، فرزانه‌مرد پرآوازه‌ی چین باستان در امور نظامی است. او در کتاب معروفش “هنر جنگ” می‌گوید: “جنگ مهم‌تر از آن است که به ژنرال‌ها سپرده شود”. درست است که ژنرال‌ها، دانایان امور نظامی هستند و می‌توانند جنگ‌ها را به پیش ببرند؛ اما تصمیم‌گیری در خصوص جنگ یا صلح با حاکمان هر کشور است که به فرزانگیِ کشورداری آراسته‌اند، و می‌دانند که جنگ‌ها چه وقت باید شروع و چه وقت باید به پایان برسند.

بحث را خلاصه کنیم:

  1. دانایی (دانش)؛ ره‌توشه‌‌ی مورد نیاز “مجریان” است. مجریان یک پروژه‌ی هواپیما سازی باید مجهز به دانش طراحی و ساخت هواپیما باشند. داناییِ بیشتر به “کارآیی” بیشتر منتهی می‌شود.
  2. فرزانگی (خردمندی)؛ ره‌توشه‌ی “مدیران/ رهبران” است؛ آن‌هایی که در موضع اتخاذ تصمیم‌ها و تعیین سیاست‌ها و استراتژی‌ها هستند ـ خواه در سطح سازمان‌ها و خواه در سطح کشورها ـ فرزانگی بیشتر به “کارآمدی” بیشتر منتهی می‌شود.
  3. هر فرزانه‌ای لزوماً داناست؛ اما هر که دانا باشد لزوماً فرزانه نخواهد بود.