کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر | استفان کاوی

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر

 

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش اول

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش دوم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش سوم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش چهارم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش پنجم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش ششم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش هفتم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش هشتم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش نهم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش دهم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش یازدهم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش دوازدهم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش سیزدهم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش چهاردهم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش پانزدهم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش شانزدهم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش هفدهم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش هجدهم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش نوزدهم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش بیستم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش بیست و یکم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش بیست و دوم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش بیست و سوم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش بیست و چهارم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش بیست و پنجم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش بیست و ششم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش بیست و هفتم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش بیست و هشتم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش بیست و نهم

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر – بخش آخر

 

هفت عادت مردمان مؤثر

نویسنده: استفن آر کاوی

 

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر

هفت عادت مردمان مؤثر که در سال ۱۹۸۹ توسط استفن آر کاوی نوشته شده است، کتابی مشهور در مورد مهارت‌های زندگی  است.

این کتاب تا به حال به ۳۸ زبان ترجمه شده و ۱۵ میلیون نسخه از آن در تمام دنیا به فروش رفته است.

کاوی در این کتاب با معرفی هفت عادت و آموزش قدم به قدم آن‌ها، چیزی که زندگی در شمال نام می‌برد را معرفی کرده و اخلاق منجر به موفقیت را آموزش می‌دهد.

در نگاه اول که این کتاب را در دست میگیریم تصور ما این خواهد بود که با یک کتاب از سبک روانشناسی عامه پسند روبرو هستیم  . اما کتاب در بطن خود از هفت عامل بنیادی برای پیشرفت و موفقیت و اثرگذاری  صحبت می کند .  که با احتمال زیاد فقدان هر کدام از این عوامل می‌تواند ما را دچار  خسارت هایی بکند .

این کتاب را در دسته کتابهای توسعه فردی قرار دادیم چون اعتقاد داریم توسعه فردی بدون داشتن عادت های سالم و صحیح ممکن نیست . در عالم واقعیت توسعه فردی از جایی شکل می گیرد که ما شروع کنیم به تمرین برای داشتن عادت های صحیح .

آنچه در این کتاب می خوانید خلاصه سمیناری در سال ۱۹۹۲ است که دکتر استفان کاوی برای گروهی از مدیران شرکت های بزرگ در ایالات متحده برگزار کرده است . به همین علت هم هست که متن کتاب پر از مثال و تصویر سازی های کاربردی و جذاب است . این اثر برای اولین بار در سال ۱۳۷۵ توسط گیتی خوشدل ترجمه شد و در نشر پیکان منتشر شد .

کتاب هفت عادت مردمان موثر به روشنی نشان می‌دهد که موثر بودن چه در زندگی شخصی خودمان و  چه در زندگی حرفه ای محصول شخصیت ما است ، نه ثمره قواعد و فنونی برای اداره یا کنترل کردن  دیگران. این ۷ عادت که در این کتاب درباره آن توضیح داده شده کاملا به یکدیگر مرتبط هستند وکمتر انسان موفقی را می توانی پیدا کنید که از این عادات برخوردار نباشد .

این ۷ عادت برنامه‌هایی برای ایجاد تغییری بنیادی و پایدار و مادام‌العمر است.  به شرطی که آنها را به دقت یاد بگیرید و به دیگران هم آموزش دهید و از همه مهمتر متعهد شوید که آنها را هر روز در زندگی روزمره تان به کار ببرید ، به عبارت بهتر با آنها زندگی کنید تا بخشی از وجودتان  شود .

این کتاب عمدتا سعی دارد به ما بفهماند آنچه در مغز ما می گذرد دنیای ما را می سازد . پس نیاز است گاهی از حرکت ایستاد  و نگرش هایمان را بازنگری کنیم . تا این نگرش ها عادت های جدید ما را شکل دهد ، عادت هایی که با تناسب بیشتری ما را به سمت هدف و مقصدمان  ببرد .

برای اینکه از جذابیت هیجان مطالعه این کتاب برای شما کم نکنم ،  از ذکر تمام این هفت عادت صرف نظر می کنم و فقط به ذکر دو مورد از آن ها بسنده می کنم .

عنوان دومین عادت که استفان کاوی در مورد آن صحبت می کند ” ذهنا از پایان آغاز کنید ” است . مفهوم ضمنی آن ، این است که ، به روشنی مقصدتان را بشناسید و بداند که می خواهید به چه مقصدی برسید . تا آنچه در آخر قرار است به وجود بیاورید ،  روز به روز هدایتتان کند . مثل یک ناظر ساختمانی که هر روز صبح نقشه ساختمان را در دست می گیرد  و آنچه در آن نقشه می بیند پایان کار ساختمان است .  او هر روز با استفاده از آن نقشه درباره جزئیات کار آن روز تصمیم می گیرد . نویسنده به این موضوع اشاره می‌کند که عادت به داشتن یک برنامه  دقیق  از ویژگی های رهبری است .  یک رهبر باید  یک تصویر کلی از شرایطی که در آن قرار دارد داشته باشد و باید از دیدگاهی وسیع تر کل وضعیت را ببیند  و افراد را به سمت مقصد  مورد نظر هدایت کند .  اغلب ما به عنوان فرد یا تیم  آنقدر به کاری که در دست داریم مشغول هستیم که حتی متوجه نمی شویم  در کجا قرار داریم  آیا کاری که مشغول انجام دادن آن هستیم ما را به مقصد می رساند یا خیر .  انسان به سادگی در دام فعالیت و مشغله‌های روتین زندگی می افتد ، و گاهی این مشغله ها آنقدر پیچیده و طولانی می‌شود که ما فراموش می‌کنیم که بررسی کنیم  آیا نردبانی که  این همه تلاش می‌کنیم از آن بالا برویم را روی دیوار درستی قرار داده ایم ؟

عادت ” ذهنا از پایان آغاز کنید ” به ما می گوید : هدف گذاری هایتان را بنویسید ! به همین خاطر است که بسیاری از مردم در این باره مشکل دارند .  زیرا بسیاری از هدف های خود را به تحقق در نیاورده اند ، به بسیاری از عهد و پیمان هایی که با خود داشتند وفادار نماندند  و ایده هایی داشتند که هیچگاه آنها عملی نشد. همیشه به این نکته توجه کنید که ایده هایی که فقط شکل ذهنی دارند بیشتر بر پایه احساسات لحظه ای ما هستند  . تا وقتی آن ایده ها بر روی کاغذ نیامده به صورت واقعی در نخواهند آمد  و ما تعهدی برای اجرای آنها نخواهیم داشت  .

یکی دیگر از عادت هایی که استفان کاوی اعتقاد دارد به موفقیت و پیروزی ما کمک خواهد کرد این است که ما باید طوری هدفگذاری و اولویت بندی کنیم که  به جای واکنش  نشان دادن به مسائل اضطراری یا گرفتار امور بی اهمیت شدن ،  به اولویت ها و ارجحیت های خود توجه کنیم .  یعنی  کاری را در ابتدا انجام دهیم که بیشترین  اولویت و اهمیت را دارا است .  ما برای موفقیت لازم است تا یاد بگیریم که چطور به مسائلی که اولویت بالایی ندارند نه بگوییم ،  زیرا به این طریق می‌توانیم به کارهایی که اهمیت و اولویت های بالاتری دارند پاسخ مثبت دهیم .

نویسنده کتاب  در عادت چهارم موردنیاز برای موثر بودن می گوید که ”  بزرگترین عامل موفقیت ،  سخت کوشی و خوش شانسی و داشتن دوستان و آشنایان نیست .  بزرگترین عامل موفقیت این است که” نخست کارهای نخست را  انجام دهیم ” .

کتاب پیش رو در ۴۰ کشور دنیا منتشر شده و بیش از ۴ میلیون نسخه از آن به فروش رفته است  . این کتاب از آن دسته کتابهای توسعه فردی است که شاید متن پیچیده و عمیقی نداشته باشد اما نکات ارزشمند و مفیدی برای افرادی که دغدغه بهبود و توسعه فردی را دارند ، هدیه خواهد داد .

 

چه کسانی باید کتاب هفت عادت مردمان موثر را بخوانند؟

هرکس که به دنبال توسعه فردی و مدیریت خود است و افرادی که تعریف این ۷ عادت را شنیده‌اند و کنجکاو هستند که بدانند چی هستند.

استیفان کاوی، نویسنده، مشاور و سخنران آمریکایی است. علاوه بر تهیه کتاب‌های انگیزشی و خودیاری متون مذهبی را هم نوشته است که هفت عادت مردمان موثر مشهورترین اثر وی است.

کتاب صوتی هفت عادت مردمان موثر

در کتاب هفت عادت مردمان موثر دو مسیر برای بهبود خود و تغییر زندگی بیان شده است:

  • هدف گرفتن مهارت‌های ضروری برای یک رفتار مورد نظر است. مانند مطالعه مهارت‌های ارتباطی یا تکنیک‌های مدیریت زمان.
  • در مباحث مورد نظر عمیق‌تر شوید و سراغ شخصیت خود بروید. عادت‌های بنیادی و باورها که جهان‌بینی شما را شکل می‌دهد.

رویکرد اول میانبری برای رسیدن به موفقیت است. ثروتمند شدن بدون کار کردن برای پول یا دستیابی به رشد شخصی بدون از سر گذراندن هیچ‌گونه توسعه فردی.

اما رشد واقعی با راه میانبر به دست نمی‌آید در مسیر پایدار و رشد حتی نمی‌توان یک قدم را نیز نادیده گرفت. اگر واقعن می‌خواهید تغییر کنید باید از درون شروع کنید فقط با متحول کردن خودتان می‌توانید دنیای اطراف‌تان را تغییر دهید. مثلن اگر می‌خواهید ازدواج شاد و موفقی داشته باشید باید اول خودتون فرد مثبت‌تری شوید.

کارکردن روی شخصیت یعنی هم‌سوی کردن پاردایم‌های فردی با اصول جهان‌شمول

پارادایم‌ها سنگ‌بنای شخصیت ما و در واقع شخصیت ما را تشکیل می‌دهند. عینکی که با آن جهان را می‌بینیم یعنی تفسیرهای ذهنی از واقعیت است. پارادایم‌ها هسته شخصیت ما را می‌سازند و کلید ایجاد هر نوع تغییری هستند. اگر می‌خواهیم خود را تغییر کنیم باید به صورت بنیادی خود را تغییر دهیم.

باید نسبت به پارادایم‌های خود آگاه باشیم. برای اصلاح رفتارهای مانند خود محوری، به تعویق انداختن امور و .. باید در ابتدا اصول بنیادی که این رفتارها را شکل می‌دهند را شناسایی کنید.

مقیاس یا معیارهایی که می‌توانیم ارزش‌های خود را محک بزنیم. رفتارهای انسانی که به کمک آن می‌توانیم براساس این اصول ارزیابی کرد. هرچه بیشتر رفتار خود را با آن انطباق دهیم بیشتر با جهان پیرامون خود یکپارچه خواهیم بود.

اگر می‌خواهید به اره کردن ادامه دهید اره را تیز کنید

برای موفقیت در بلند مدت مراقبت از منابع ضروری است. این منابع نیروی کار شما هستند باید در این زمینه پیش‌رو باشید و این اصل در همه حوزه‌های زندگی صادق است. برای سلامت جسمی باید ورزش کنید، برای سلامت روحی باید بیشتر کتاب مناسب بخوانید.

برای مراقبت از سلامت اجتماعی و عاطفی باید روابط مثبت ایجاد کنید و هرگز نیازهای اجتماعی خود را نادیده نگیرید. سلامت معنوی هم نقش مهمی در اثربخشی پایدار دارد. از همه مهم‌تر باید زمانی را برای ریکاوری و تجدید قوا در نظر بگیرید. این قانون در همه موارد کاربرد دارد. کسب‌وکارهایی که محصولی تولید می‌کنند نباید فقط به محصول تولید شده بلکه باید به سلامت تولید کننده نیز توجه داشته باشند.

 

کتاب هفت عادت مردمان موثر

کاوی معتقد است برای افرادی که زندگی های موفق و رضایت بخش دارند، استقلال فردی هدف نهایی نیست، بلکه هدف نهایی سازگاری و هم راستایی درونی با اصولی مثل صداقت و درستی است. در ادامه شما می توانید خلاصه ای از کتاب هفت عادت مردمان موثر را مطالعه نمایید.

برای تغییر باید شخصیت خود را هدف بگیرید، نه رفتارتان را.
بطورکلی دو مسیر برای بهبود خود و تغییر زندگی وجود دارد. یک راه هدف گرفتن مهارت های ضروری برای یک رفتار مورد نظر است؛ مثلاً مطالعه مهارت های ارتباطی یا تکنیک های مدیریت زمان. راه دیگر و طولانی تر این است که عمیق تر شوید و سراغ شخصیت خود، عادات بنیادی و باورهایی که جهان بینی شما را شکل داده اند، بروید.

رویکرد اول میانبری به سمت موفقیت است. ثروتمند شدن بدون کار کردن برای پول، یا دستیابی به رشد شخصی بدون از سر گذراندن هیچ توسعه و تغییر واقعی. اما رشد فردی واقعی با میانبر بدست نمی آید. در مسیر تغییر موثر و پایدار، حتی یک قدم را هم نمی توان نادیده گرفت یا حذف کرد. این قاعده برای یادگیری مهارت هایی مثل بازی تنیس یا نواختن پیانو و همین طور برای توسعه عاطفی و شخصیتی فرد صدق می کند.

اگر واقعاً می خواهید تغییر کنید، باید از درون شروع کنید. فقط با متحول کردن خودتان، می توانید دنیای اطراف تان را تغییر دهید. مثلاً اگر بخواهید ازدواج موفق و شادی داشته باشید، باید اول خودتان فرد مثبت تری شوید. اگر می خواهید فرد قابل اعتمادی به نظر برسید، بی فایده است که روی مهارت های ارتباطی خود کار کنید؛ باید دقیقاً روی تبدیل شدن به یک انسان معتمد کار کنید!

کار کردن روی شخصیت یعنی همسو کردن پارادایم های فردی با اصول جهان شمول
پارادایم ها سنگ بناهای شخصیت ما و در واقع اصول بنیادی ما هستند، عینکی که با آن جهان را می بینیم. دریافت و ادراک ما نه واقعیت عینی، بلکه تفسیرهای ذهنی از واقعیت است که عینک پارادایم ما آن را می سازد.

از آنجا که این پارادایم ها هسته شخصیت ما را می سازند، کلید ایجاد هر گونه تغییر هستند. اگر می خواهیم خود را تغییر دهیم، اول باید اصول بنیادی مان را تغییر دهیم. فقط از این راه می توانیم واقعیت ذهنی و به دنبال آن رفتار خود را تغییر دهیم. باید نسبت به پارادایم های خود آگاه باشید.

  • اگر می خواهید بر عادت های نهادینه شده مثل به تعویق انداختن کارها، خودمحوری یا ناشکیبایی غلبه کنید، باید اول اصول بنیادینی که این عادات را شکل داده اند، بشناسید.
  • اگر می خواهید به اثربخشی واقعی برسید، باید پارادایم های شخصی خود را با اصول بزرگتر و جهان شمول تر مثل انصاف، صداقت و درستی هماهنگ کنید.

از آنجا که بیشتر مردم در مورد این اصول توافق دارند، می توان آنها را قوانین طبیعی اعتبار پایدار دانست، مقیاس یا معیارهایی که می توانیم با آنها ارزش های خود را محک بزنیم.

رفتارهای انسانی را می توان بر اساس این اصول ارزیابی کرد. هرچه بیشتر رفتار خود را با آنها انطباق دهیم، بیشتر با جهان پیرامون خود یکپارچه خواهیم شد.

اگر می خواهید به اره کردن ادامه دهید، اره را تیز کنید.
اگر تمام روز را به اره کردن بگذرانید و هیچ زمانی را برای تیز کردن اره نداشته باشید، اساساً به بیراهه رفته اید. برای موثر باقی ماندن در بلندمدت، مراقبت از منابع حیاتی تان ضروری است. این منابع نیروی کار شما هستند.

باید در این زمینه پیشرو باشید، و این اصلی است که در همه حوزه های زندگی صادق است. برای تناسب اندام باید مرتب ورزش کنید، سالم غذا بخورید و از استرس دور بمانید. برای حفظ سلامت روان، باید هرچه بیشتر کتاب های خوب بخوانید؛ برای نوشتن (مثلاً یادداشت های روزانه) زمان بگذارید و فعالانه برای اهداف بلندمدت خود برنامه ریزی کنید. برای مراقبت از سلامت اجتماعی و عاطفی باید روابط مثبت ایجاد کنید و هرگز نیازهای اجتماعی خود را نادیده نگیرید. سلامت معنوی هم نقش مهمی در اثربخشی پایدار دارد. به عنوان مثال عبادت و مراقبه یا مواجهه فعال با هنجارها و ارزش های شخصی تان و بازنگری و خوانش مجدد آنها.

از همه مهم تر باید زمانی هم برای ریکاوری و تجدید قوا کنار بگذارید. بیشتر مردم می گویند وقتی برای این کار ندارند. اما این کار در بلندمدت اثرات مثبت بی شماری بر بهره وری و سلامت دارد. این رویکرد در همه حوزه های زندگی کاربرد دارد؛ کسب و کارها هم باید نه فقط به محصولی که می خواهند تولید کنند بلکه به سلامت تولیدکنندگان (یعنی کارکنان) هم توجه داشته باشند.

پیشرو باشید و کنترل سرنوشت خود را بدست بگیرید.
درون هر یک از ما نیاز به تاثیرگذاری بر جهان یا به عبارت دیگر نیاز به پیشرو بودن وجود دارد. این همان عامل تمایز ما از حیوانات است. حیوانات صرفاً طبق آنچه برایشان برنامه نویسی شده، رفتار می کنند. هر محرک خارجی، واکنش مشخصی در پی دارد.

در مقابل، انسان ها خود را برنامه نویسی می کنند. ما قادریم در فاصله زمانی بین دریافت یک محرک و واکنش، خود را بازتاب دهیم. توانایی مشاهده بیرونی خود و اعمال مان به ما امکان می دهد خود تصمیم بگیریم که چگونه به نیروهای بیرونی واکنش نشان دهیم.

نمونه اعلای پیشرو بودن، ویکتور فرانکل بود، که توانست کنترل احساساتش را طی زندگی در کمپ های کار اجباری مثل آشویتز، بدست گیرد. او تصمیم گرفت اجازه ندهد شکنجه گران، احساسات درونی اش را کنترل نمایند.

در مقابل خیلی از مردم در زندگی پیشرو نیستند بلکه واکنشی هستند. آنها به شرایط بیرونی واکنش نشان می دهند و رفتار و احساساتش به شدت وابسته به محیط اطرافشان است. مثلاً وقتی حال خوبی دارند که هوا خوب باشد. از طرف دیگر افراد پیشرو حال شان را خود تعیین می کنند. راهنمای آنها ارزش های درونی شان است و مسئولیت زندگی را خود به عهده می گیرند. رفتارشان را تصمیم های شخصی تعیین می کند و نه شرایط بیرونی. این تفاوت به روشنی در ادبیات آنها دیده می شود. افراد واکنشی، مسئولیت سرنوشت خود را به دوش شرایط بیرونی می گذارند، «تقصیر من نبود»، «از کنترل من خارج بود». افراد پیشرو کنترل سرنوشت را خود به عهده می گیرند. تصمیمات دیروز آنها، امروز آنها را می سازد. «تصمیم گرفتم که…»، «باید سعی کنم راهی برای حل این مشکل پیدا کنم».

از نقطه شروع، پایان مسیر را در ذهن ترسیم کنید. اگر می خواهید به موفقیت برسید باید اهداف و بیانیه ماموریت داشته باشید.
خیلی از مردم در جهت کسب اهداف بی معنا تلاش می کنند؛ نگران کارآیی هستند، نه اثربخشی.

کارآ بودن یعنی انجام بیشترین کار ممکن در کمترین زمان، اما اگر ندانید چرا آن کار را انجام می دهید، بیهوده است. ندانستن آنچه برایتان مهم است و برایش تلاش می کنید، مثل بالا رفتن از نردبانی است که به دیوار اشتباه تکیه داده شده است. برای اجتناب از چنین وضعیتی، باید اول اهداف بلندمدت خود را روشن کنید. به روز خاکسپاری خود فکر کنید. دوست دارم مردم در مراسم خاکسپاری من در موردم چه بگویند؟ دوست دارم از من چطور یاد کنند؟ می خواهم چه چیزهایی از من در ذهن شان باقی بماند؟

کسانی که اهداف بلندمدت روشنی دارند، قادر هستند همه امور خود را با آنها هماهنگ کنند.
بنابراین تدوین یک بیانیه ماموریت شخصی بسیار مفید خواهد بود. در این بیانیه ماموریت، اصول و اعتقادات شخصی خود را تنظیم می کنید. ارزش ها و اصول پایه ای که به آنها اعتقاد دارید و اهداف بزرگی که می خواهید در زندگی به آنها دست یابید. بیانیه ماموریت، مرامنامه شخصی شما است؛ یک استاندارد معتبر که همه چیز بر طبق آن اندازه گیری و ارزشیابی می شود. داشتن چنین استانداردی به شما حس کنترل و امنیت می دهد.

برای رسیدن به اهداف، باید نتیجه هر اقدامی را قبل از انجام آن به روشنی تجسم کنید.
تمامی اعمال ما در واقع دو بار انجام می شوند. اول وقتی آن عمل را مثل یک تصویر ذهنی مجسم می کنیم و بعد وقتی آن را انجام می دهیم. هرچه تصویر ذهنی دقیق تر و واقع بینانه تر باشد، اجرای آن بهتر و طبعاً نتیجه هم مطلوب تر خواهد بود. بنابراین لازم است دو نکته را همیشه در ذهن داشته باشیم:

  1. باید همیشه نسبت به اهداف بلندمدت، ارزش ها و هنجارهای خود آگاه باشید تا بتوانید همه فعالیت های خود را با آن همسو کنید. همیشه باید بدانید که دقیقاً به دنبال کدام هدف هستید. چون اگر ندانید به دنبال چه هستید، به سادگی تبدیل به مهره بازی فرد دیگری می شوید.
  2. باید یک تصویر ذهنی ملموس و واقعی از آنچه می خواهید انجام دهید در ذهن داشته باشید. تصویری که دقیقاً مجسم کند آنچه می خواهید بدان برسید، چه مشخصاتی دارد. باید روش رسیدن به هدف را دقیقاً در ذهن تجسم کنید.

این نوع پیش بینی تجسمی در تمام موقعیت ها کار می کند. مثلاً بیشتر ورزشکاران حرفه ای، تجربه زیادی در تجسم ذهنی حرکات و تکنیک هایشان دارند.

این قاعده در دفتر کار هم صادق است. باید تصویر ذهنی شفافی داشته باشید که بتواند تبدیل به اقدامات عملی ملموس شود. طبق همان ضرب المثل معروف «بهتر است دو بار بپرسید تا اینکه مسیر را گم کنید»؛ صرف زمان برای پیش بینی یک اقدام و تجسم ذهنی پیامدها و نتایج آن بسیار بهتر و کارآمدتر از عمل عجولانه و بی فکر است.

اگر می خواهید واقعاً موثر باشید مهم ترین ها را اول انجام دهید.
اگر می خواهید فعالانه موقعیت خود را در زندگی تغییر دهید و هدف روشنی در ذهن دارید، نیازمند عادات خوب هستید که آن اهداف را به اقدامات عملی تبدیل کنند. یک ماموریت یا چشم انداز فقط زمانی تحقق می یابد که هر روز بر اساس آن زندگی کنید، و این نیاز به مدیریت زمان قوی دارد. بیشتر تکنیک های مدیریت، کارآیی را افزایش می دهند نه اثربخشی را. گذشته از این، روابط انسانی را هم تحت فشار قرار می دهند و در بلندمدت می توانند مخرب باشند.

اول چیزهای مهم، یعنی اولویت دهی دقیق. کارهای مهم باید سریع تر انجام شوند و چیزهای کم اهمیت تر فعلاً کنار گذاشته شوند تا بعداً حل و فصل شوند یا به دیگران سپرده شوند.

چطور بفهمیم چه چیزهایی مهم هستند؟ چیزهای مهم آنهایی هستند که ما را به اهداف نزدیک تر می کنند و با بیانیه ماموریت، ارزش ها و هنجارهای ما سازگارند. بنابراین کارهای کوچک و فوری روزمره (هر چند با تعداد زیاد) مشمول این قاعده نمی شوند؛ بلکه پروژه ها و وظایفی که شاید موقتاً فوری و اضطراری نباشند، اما بخشی از چشم انداز کلی هستند و تاثیر بلندمدت قابل توجهی دارند، در اولویت هستند.

برای اینکه خودتان را به این وظایف حیاتی متعهد و موظف کنید، باید یاد بگیرید کی بله بگویید و کی نه. وقتی کاری که از ما درخواست شده، کمکی به کسب اهداف بلندمدت نمی کند، باید بتوانیم نه بگوییم؛ حتی اگر خیلی مشتاق باشیم قبول کنیم.

برد – برد فکر کنید تا هم سهم تان را از کیک بدست آورید و هم روابط پایدار داشته باشید.
بیشتر مردم به پارادایم برد – باخت گرایش دارند و هر موقعیتی را یک رقابت می بینند. اما اغلب اوقات همه سهمی از کیک خواهند برد و راه حل های برد – برد همیشه نتایج بهتری خواهند داشت.

مهم ترین طرز فکر برد – باخت این است که وقتی دو نفر با روحیه با هم تعارض پیدا می کنند، خیلی وقت ها نتیجه باخت – باخت خواهد بود. هر دو طرف می بازند و همین طور که مشغول دعوا هستند، سگی از راه می رسد و کیک را می برد! از این گذشته، دو نفری که پیوسته در حال رقابت هستند، نمی توانند رابطه ای مثبت شکل دهند. در مقابل، یکی از مزایای اصلی تفکر برد – برد ایجاد روابط مثبت متعدد با افراد مختلف است.

ایجاد روابط پایا با دیگران یعنی سرمایه گذاری در یک حساب بانکی عاطفی
هر رابطه ای مثل یک حساب بانکی عاطفی است که هرچه دو طرف به آن واریز کنند، در آن ذخیره می شود. هرچه مانده حساب بیشتر باشد، اعتماد بیشتری بین دو طرف وجود دارد. بنابراین باید مرتب به موجودی اضافه کنید و به ندرت از آن برداشت کنید.

اضافه کردن به موجودی یا واریز یعنی یافتن راه حل برد – برد، عمل کردن به قول هایی که داده اید و گوش کردن صادقانه و همدلانه به طرف مقابل. برداشت از حساب هم متقابلاً یعنی یافتن راه حل های برد – باخت، شکستن قول ها یا گوش کردن نصفه نیمه به طرف مقابل. وقتی به حداکثر موجودی حساب رسیدید، باید نیازها و بیانیه ماموریت طرف مقابل را بفهمید و در آنها هم سرمایه گذاری کنید. به همین دلیل است که عمل کردن به وعده ها، احترام، ادب و وفاداری در زندگی روزمره اهمیت حیاتی دارند. اگر یک بار از حساب برداشت کردید باید صادقانه عذرخواهی کنید. مردم از بخشیدن کسی که صادقانه عذر می خواهد خوشحال خواهند شد. بنابراین قبول کردن اشتباه تان همیشه به نفع شما خواهد بود.

اگر می خواهید مردم را تحت تاثیر قرار دهید؛ اول دیگران را درک کنید، بعد انتظار درک شدن داشته باشید.
چطور می توانید به پزشکی که بدون گوش کردن به حرف های شما تشخیص می دهد، اعتماد کنید؟ آیا قبول می کنید اپتومتر بدون معاینه چشم ها، عینک خودش را به شما بدهد و بگوید: «برای من که خوب است، حتماً برای شما هم کار می کند؟»

اگرچه همه ما این رفتار را مورد انتقاد قرار می دهیم، عملاً خود در مکالمات با دیگران همین طور رفتار می کنیم. واقعاً گوش نمی دهیم و سریع خود را برای جواب دادن آماده می کنیم، خود را معیار قرار می دهیم و برای دیگران نسخه می پیچیم. چنین توصیه هایی در عمل به ندرت پذیرفته می شوند چون ما فقط به قضاوت کسی اعتماد می کنیم که حس کنیم واقعاً موقعیت ما را می فهمد.

اگر می خواهید با مردم خوب باشید و به عنوان یک شنونده خوب مورد احترام قرار بگیرید، باید مهارت گوش دادن همدلانه را یاد بگیرید و این نیازمند تغییر پارادایم است؛ از «گوش می دهم تا بتوانم جواب دهم» به «گوش می دهم تا بتوانم فرد مقابل را بفهمم». گوش دادن همدلانه یعنی گوش دادن فعال، تکرار کردن آنچه فرد گفته به زبان خودتان، همزادپنداری با احساسات شان و کمک به آنها برای ساختار دادن به فرآیندهای فکرشان.

در ابتدا تسلط بر این مهارت سخت و زمان بر است اما به اثرات مثبت آینده اش می ارزد. اگر یاد بگیرید واقعاً همدلانه گوش کنید، متوجه خواهید شد که افراد بسیاری آماده حرف زدن با شما و پذیرش نظرات و توصیه هایتان هستند. آنها فقط به یک شنونده خوب و همدل نیاز دارند.

با رفتار باز و محترمانه با دیگران هم افزایی ایجاد کنید.
نمونه های هم افزایی را در طبیعت اطراف خود زیاد دیده ایم. نتیجه مشارکت چندین عامل با هم، از جمع جبری تاثیر هر یک از عامل ها بیشتر است.

افراد موثر از این اصل در زندگی شخصی و کاری خود استفاده می کنند. هم افزایی با دیگران یعنی ارزش قائل شدن برای تفاوت ها و با یکدیگر باز بودن. هر یک از ما جهان را از منظر متفاوتی می بینیم و نقاط قوت مشخصی داریم. می توانیم با استفاده از منابع مشترک، ضعف های شخصی را جبران کنیم. این یعنی بر نیاز خود به ساختار و امنیت غلبه کنید و تعاملات خود با دیگران را نوعی ماجراجویی بدانید. نتیجه این ماجراجویی باید در دست گرفتن کامل کنترل خود باشد، پس آن را با آغوش باز قبول کنید. این رویکرد نیازمند اعتماد به نفس بالای فردی و باور داشتن به این است که نتیجه همکاری مشترک بین چند نفر بسیار بهتر از نتیجه کار هر یک از آنها است.

وقتی با هم هم افزایی می کنید، به هم خوب گوش می دهید، خود را جای یکدیگر می گذارید و از مشارکت دیگران برای خلق چیزی بیشتر و بهتر استفاده می کنید. برای اینکه چنین جو همکاری و اعتمادی شکل گیرد، افراد گروه باید کاملاً رشد یافته و بالغ باشند، با یکدیگر با احترام رفتار کنند و در روابط کاری خود سرمایه گذاری نمایند. تنها در این صورت نتیجه نهایی بدست آمده چیزی است که هر فرد به تنهایی قادر به کسب آن نمی باشد.