کتاب صوتی هنر شفاف اندیشیدن

کتاب صوتی هنر شفاف اندیشیدن

کتاب صوتی هنر شفاف اندیشیدن

 

کتاب صوتی هنر شفاف اندیشیدن – بخش اول

کتاب صوتی هنر شفاف اندیشیدن – بخش دوم

کتاب صوتی هنر شفاف اندیشیدن – بخش سوم

کتاب صوتی هنر شفاف اندیشیدن – بخش چهارم

کتاب صوتی هنر شفاف اندیشیدن – بخش پنجم

کتاب صوتی هنر شفاف اندیشیدن – بخش ششم

کتاب صوتی هنر شفاف اندیشیدن – بخش هفتم

کتاب صوتی هنر شفاف اندیشیدن – بخش هشتم

کتاب صوتی هنر شفاف اندیشیدن – بخش نهم

کتاب صوتی هنر شفاف اندیشیدن – بخش دهم

کتاب صوتی هنر شفاف اندیشیدن – بخش یازدهم

کتاب صوتی هنر شفاف اندیشیدن – بخش دوازدهم

کتاب صوتی هنر شفاف اندیشیدن – بخش سیزدهم

کتاب صوتی هنر شفاف اندیشیدن – بخش چهاردهم

کتاب صوتی هنر شفاف اندیشیدن – بخش پانزدهم

 

هنر شفاف اندیشیدن

نویسنده: رولف دوبلی

کتاب هنر شفاف اندیشیدن کتابی در زمینه تصمیم‌گیری، شناخت و اشتباه‌ها از جنبه‌های روان‌شناسی اثر رولف دوبلی است.

رولف دوبلی، نویسنده، رمان‌نویس و کارآفرین سوییسی است و فارغ‌التحصیل ام‌بی‌اِی و دکترای فلسفه‌ی اقتصاد از دانشگاه سنت‌گالن سوییس است. رولف دوبلی به خاطر نوشتن کتاب هنر شفاف اندیشیدن بسیار معروف شد و کتابش به سرعت در صدر جدول کتاب‌های پرفروش آلمان قرار گرفت و به زبان‌های متعددی ترجمه شد.

دانلود PDF خلاصه کتاب هنر شفاف اندیشیدن

PDF هنر شفاف اندیشیدن

 

پشت جلد کتاب هنر شفاف اندیشیدن آمده است:

آیا تابه‌حال…

زمان صرف چیزی کرده‌ای که در آینده احساس کنی ارزشش را نداشته؟ پول زیادی برای خرید اینترنتی پرداخت کرده‌ای؟ به انجام کاری که می‌دانی برایت مضر است اصرار کرده‌ای؟ سهام خود را خیلی زود یا خیلی دیر فروخته‌ای موفقیت را نتیجه‌ی کار خود و شکست را نتیجه‌ی تاثیر عوامل بیرونی دانسته‌ای؟ روی یک اسب به اشتباه شرط بسته‌ای؟

این‌ها نمونه‌هایی‌اند از خطاهایی که همه‌ی ما در تفکر روزمره‌ی خود دچارشان می‌شویم. اما با شناخت چیستی آن‌ها و دانستن نحوه‌ی شناسایی‌شان، می‌توانیم از آن‌ها دوری کنیم و تصمیم‌های هوشمندانه‌تری بگیریم.

 

معرفی کتاب هنر شفاف اندیشیدن

کتاب صوتی هنر شفاف اندیشیدن

کتاب هنر شفاف اندیشیدن به زبان های مختلفی از جمله انگلیسی، کره ای و هندی ترجمه شده است. در ایران هم کتاب هنر شفاف اندیشیدن درسال ۱۳۹۴ توسط عادل فردوسی پور مجری معروف برنامه ورزشی در ۳۳۲ صفحه به زبان فارسی ترجمه شده است. در معرفی کتاب هنر شفاف اندیشیدن این نکته را هم باید بیان کرد که این کتاب که در ایران و بسیاری از کشورها ترجمه و منتشر گردیده، جزکتاب های پرفروش محسوب می گردد.

کتاب هنر شفاف اندیشیدن باعث می شود نحوه فکر کردن و تصمیم گرفتن کند شود و دیگر اشتباهات رایجی که هنگام فکر کردن و تصمیم گرفتن ممکن است تاثیر مخربی بر تصمیم گیری بگذارد، رخ ندهد.

عادل فردوسی پور در مقدمه کتاب نوشته است که تصور کنید در زمین هیچ خطایی اتفاق نمی افتاد. آن وقت واژه ای به نام پنالتی، اخطار و اخراج هم معنی نداشت. اشک ها و لبخند ها محو می شدند و زیبایی فوتبال رنگ می باخت. ادم ها شبیه ربات های برنامه ریزی شده بودند که وظیفه شان بردن بدون کوچک ترین اشتباه بود. حالا تصور کنید در این جهان پهناور که هزاران زمین فوتبال را در خود جای داده، قرار می شد هیچ انسانی دچار خطا و اشتباهی نشود، آیا جهان بهتری داشتیم؟ جنگ افروزی ها به پایان می رسید؟ جرم و جنایت از صحنه ی روزگار محو می شد؟ انسان ها با یکدیگر روابط بهتری برقرار می کردند؟ پاسخ به این پرسش ها و پیش بینی جهانی که هرگز تجربه اش نکرده ایم، کار دشواری است، آن است که هرچه بیشتر خطاهای خود را بشناسیم، رویکرد بهتری به زندگی خود خواهیم داشت . از آنجا که خطاهای بشری در طول حیاتش از الگوهای مشابهی پیروی می کنند، امکان شناختن آن ها نیز امری ممکن است.

بریده هایی از کتاب هنر شفاف اندیشیدن

از تخت خوابتان در هتل بتوانید برج ایفل را ببینید یا نبینید واقعا اهمیتی ندارد. این که بتوانید خواب عمیقی داشته باشید بسیار مهم تر است.

ما نمی توانیم بگوییم چه چیزی موفق مان می کند. تنها می توانیم چیزهایی را مشخص کنیم که مانع موفقیت ما می شود یا نابودش می کند.

نیمه ی منفی ماجرا، یعنی خطا های فکری را حذف کن تا نیمه ی مثبت، خود عهده دار کار شود. این تنها چیزی است که لازم است بدانیم…

خاطراتت را بنویس پیش بینی های خود را یادداشت کن، آن هم درباره تغییرات سیاسی، شغل خودت، وزنت، بازار بورس و … سپس گاهی یادداشت های خود خودت را با وقایع بیرونی مقایسه کن. از این که چه پیشگوی ضعیفی هستی ، شگفت زده خواهی شد.

مطالعه تاریخ را هم فراموش نکن. منظورم پس نگری ها و نظزیه های انباشته شده در کتاب های درسی نیست. تاریخ شفاهی یا اسناد تاریخی یک دوره خاص را بخوان. اگر نمی توانی بدون اخبار زندگی کنی، روزنامه هایی از پنج، ده یا بیست سال پیش را پیدا و مطالعه کن. آن گاه درک بهتری از غیر قابل پیش بینی بودن جهان پیدا خواهی کرد.

بدبختی ها از خوشبختی ها متعددتر و هم قدرتمند ترند. ما نسبت به موارد منفی بیشتر حساسیم تا موارد مثبت. در خیابان هم چهره های مخوف بیشتر از چهره های خندان به چشم می ایند. ما برخورد بد را بیش از برخورد خوب به خاطر میسپاریم، البته غیر از مواقعی که برخورد خوب از طرف خودمان باشد!

 

پدیده توهم مفید بودن :

مردی هر روز راس ساعتی معین به گوشه میدان شهر می رفت و لحظاتی کلاهش را از سرش بر می داشت و به شدت تکان می داد. روزی پلیس علت این کار رااز وی جویا شد. گفت : با این کار زرافه ها را دور می کنم. پلیس پرسید: من در این جا زرافه ای نمی بینم؟!
پاسخ شنید : این نشان می دهد که من کارم را درست انجام می دهم.
به این می گویند توهم مفید بودن! ما روزانه با توهم مفید بودن در بسیاری از موارد گوناگون سرو کار داریم…

خیلی به چیزی وابسته نباش، فرض کن آن چه در اختیار داری چیزی است که جهان به طور موقت به تو داده است و می تواند در یک چشم بهم زدن ان را یا حتی بیشتر از ان را از تو پس بگیرد…

مسیری که به هنر شفاف اندیشیدن ختم شد

رولف دابلی در پاییز ۲۰۰۴ به جلسه‌ای با عنوان «تبادل غیررسمی افکار» در مونیخ دعوت شد. این جلسه به آشنایی وی با نسیم نیکولاس طالب، نویسنده‌ی کتاب «قوی سیاه» انجامید. نسیم طالب نویسنده، دانشور، آماردان و تحلیلگر ریسک لبنانی-آمریکایی است که آثارش بر مسائل تصادفی بودن و احتمال و عدم‌قطعیت متمرکز است. کتاب قوی سیاه او، که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد، در ارزیابی ساندی تایمز به‌عنوان یکی از ۱۲ کتاب اثرگذار بعد از جنگ جهانی دوم توصیف شده‌ است. دابلی می‌گوید بعد از دیدارش با طالب و مطالعه‌ی یادداشت‌هایش، ولعی برای کشف و کسب اطلاعات درباره‌ی موضوع اشتباه‌ها و ابتکارات در وجودش زبانه کشید. پس شروع به بلعیدن کتاب‌ها و مقالاتی کرد که دانشمندان علوم شناختی و اجتماعی درباره‌ی موضوعاتی مثل «خطاها و ابتکارها» نوشته‌اند. او مثل یک دانشجوی رشته‌ی روان‌شناسی و علوم اجتماعی شروع به مطالعه و پژوهش کرد که حاصل آن کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» است.

توصیه نویسنده به خوانندگان

دوبلی به خوانندگان کتابش می‌گوید: «لطفاً هنگام تورق این کتاب، سه چیز را در ذهن داشته باشید: اول اینکه فهرست خطاهای موجود در این کتاب کامل نیست. بی‌تردید، چیزهای جدیدتری کشف خواهند شد. دوم اینکه اغلب این خطاها با یکدیگر مرتبط‌‌اند و این جای تعجب ندارد؛ هرچه باشد، تمام قسمت‌های مغز با هم در ارتباط‌‌اند. پیام‌های عصبی از یک قسمت مغز به قسمت دیگر می‌روند؛ هیچ ناحیه‌ای مستقل عمل نمی‌کند. سوم اینکه من پیش از هر چیزی رمان‌نویس و سرمایه‌گذارم، نه دانشمند جامعه‌شناسی.

من از خودم نه آزمایشگاهی دارم که بتوانم درباره‌ی خطاهای شناختی آزمایش بکنم، نه گروهی از محققان را زیر دستم دارم تا از آن‌ها بخواهم خطاهای رفتاری را کشف کنند. در نگارش این کتاب، به‌نظر خودم نقش مترجمی را دارم که کارش تبیین و جمع‌بندی چیزی است که خوانده و آموخته، آن‌هم با بیانی که برای دیگران هم قابل‌درک باشد. احترام ویژه‌ی من برای محققانی است که در دهه‌های اخیر از این خطاهای رفتاری و شناختی پرده برداشته‌اند. موفقیت این کتاب اساساً پیشکشی است به مطالعات آنان. من عمیقاً مدیون آنان هستم.»

پاپ از میکل‌آنژ پرسید «راز نبوغت را به من بگو. چگونه مجسمه‌ی داوود، شاهکار تمام شاهکارها، را ساختی؟» جواب میکل آنژ این بود «ساده‌ است. هر چیزی را که داوود نبود تراشیدم.»

بیا صادق باشیم. ما به‌درستی نمی‌دانیم چه چیزی عامل موفقیت ماست. نمی‌توانیم به‌دقت بگوییم چه چیزی خوشحال‌مان می‌کند. ولی با قطعیت می‌توانیم بگوییم چه چیزی موفقیت و شادی ما را نابود می‌کند. این درک، با وجود سادگی‌اش، بسیار اساسی است: دانستن منفی (شناخت نبایدها) بسیار قدرتمندتر از دانستن مثبت (شناخت باید‌ها) است.

شفاف‌اندیشی و زیرکانه عمل کردن به معنای به کارگیری شیوه‌ی میکل‌آنژ است: بر داوود تمرکز نکن. به جای آن، بر هر چیزی که داوود نیست تمرکز کن و آن را بتراش. در مورد ما: تمام خطاها را کنار بزن. در این صورت شفاف‌اندیشی ظاهر می‌شود.

 

محتوای کتاب هنر شفاف اندیشیدن

این کتاب شامل مواردی است که تحت عنوان خطاهای ذهنی شناخته می شود. در واقع ما در طول فرآیندهای مختلف ذهنی از جمله تصمیم گرفتن، انتخاب کردن و… دچار خطاهایی می‌شویم که بعضا حتی چیزی از آن‌ها نمی‌دانیم.

رولف دوبلی، خود در مقدمه کتاب چنین می‌نویسد:

ناتوانی در شفاف اندیشی – یا به قول متخصصان «خطای شناختی» – یک انحراف اصولی از منطق است، انحراف از افکار و رفتار بهینه، عقلانی و مستدل. منظور من از «اصولی» خطاهای گاه‌به‌گاه در تصمیم‌گیری نیست، بلکه منظور اشتباه‌های متداول و موانعی بر سر راه منطق ماست که دایما ما را گرفتار می‌کنند: الگوهایی که نسل‌های گوناگون در قرون مختلف تکرار می‌کنند. مثلا دست‌بالا گرفتن اطلاعات خودمان خیلی متداول‌تر از دست‌کم گرفتن‌شان است. یا خطر از دست دادن یک چیز خیلی بیشتر ما را برانگیخته می‌کند تا امکان به دست آوردن یک چیز مشابه.

عادل فردوسی‌پور نیز در مقدمه کتاب هنر شفاف اندیشیدن می‌نویسد:

کتاب صوتی هنر شفاف اندیشیدن | عادل فردوسی پور

رولف دوبلی در این کتاب می‌کوشد براساس مطالعات، تحقیقات و تجربیات شخصی‌اش عمده‌ی این خطاها را شناسایی، بازخوانی و معرفی کند. همان‌گونه که خود در مقدمه‌ی کتابش ذکر می‌کند، فهرست خطاهایش کامل نیست و موارد دیگری را نیز می‌توان به آن افزود. او براساس مشاهدات علمی، نتایج آماری، استدلال‌ها و استنتاج‌های منطقی (در حوزه‌ی علوم اجتماعی)، با ذکر مثال‌ها و نمونه‌های ملموس، جهان‌بینی خود را درباره‌ی خطاهای شناختی مطرح می‌کند.

این کتاب در ۹۹ بخش کوتاه تک تک خطاهایی که ذهن به شکل غیرعمدی و ناخودآگاه مرتکب می‌شود را به همراه مثال‌های مختلف و عموما ساده و قابل درک بررسی می‌کند. برخی از فصل‌های جالب این کتاب عبارتند از:

  • چرا باید به قبرستان‌ها سری بزنی؟ -خطای بقا
  • آیا دانشگاه هاروارد شما را باهوش‌تر جلوه می‌دهد؟ -توهم بدن شناگر
  • چرا ابرها را به شکل‌های مختلف می‌بینی؟ -توهم دسته‌بندی
  • چرا مرتب دانش و توانایی‌هایت را دست‌بالا می‌گیری؟ -اثر بیش اعتمادی
  • کمتر از آن چیزی که تصور می‌کنی در اختیار توست. -توهم کنترل
  • چرا آخرین شیرینی جعبه دهان تو را آب می‌اندازد؟ -خطای کمبود
  • هرکسی در اوج، زیبا به نظر می‌رسد. -اثر هاله‌ای
  • بهتر تصمیم بگیر – کمتر تصمیم بگیر. -خستگی تصمیم‌گیری
  • چرا باید کشتی‌های خود را آتش بزنید؟ -ناتوانی در بستن درها
  • چرا تصمیم‌های سال جدید نتیجه نمی‌دهند؟ -اهمال
  • کسی که چکش به دست دارد فقط میخ را می‌بیند. -تغییر شکل حرفه‌ای
  • چرا نباید اخبار را دنبال کنی؟ -توهم اخبار

جملات ارزشمند کتاب هنر شفاف اندیشیدن

کتاب صوتی هنر شفاف اندیشیدن

چرا باید به قبرستان‌ها سری بزنی؟ -خطای بقا

پشت‌سر هر نویسنده‌ی موفق می‌توانی صد نویسنده‌ی دیگر را پیدا کنی که کتاب‌های‌شان هرگز به فروش نمی‌رسد. پشت‌سر آن‌ها هم صد نویسنده‌ی دیگر هست که ناشری پیدا نکرده‌اند. پشت‌سر آن‌ها هم باز صد نفر دیگر که دست‌نوشته‌های ناتمام‌شان روی تاقچه خاک می‌خورد و پشت‌سر آن‌ها هم باز صد نفر دیگر هست که رویای این را دارند که روزی کتابی بنویسند.

اگر پنجاه میلیون نفر چیز احمقانه‌ای بگویند، آن چیز کماکان احمقانه است. -تایید اجتماعی

در مسیر یک کنسرت، سر یک چهارراه با گروهی از آدم‌ها مواجه می‌شوی که همه به آسمان خیره شده‌اند. بدون این‌که فکر کنی، تو هم به بالا زل می‌زنی. چرا؟ تایید اجتماعی. وسط کنسرت، زمانی که تک‌نواز اوج هنرنمایی‌اش را به نمایش می‌گذارد، یک نفر شروع به کف زدن می‌کند و ناگهان همه‌ی حضار با او همراه می‌شوند. تو هم همین طور. چرا؟ تایید اجتماعی. بعد از کنسرت به رخت‌کن می‌روی تا کتت را برداری. می‌بینی مردم چگونه سکه‌ای به عنوان انعام در بشقاب می‌گذارند، هرچند هزینه‌ی خدمات در پول بلیط لحاظ شده. چه کار می‌کنی؟ احتمالا تو هم انعام می‌دهی.

چرا یک نقشه‌ی غلط را به نبود نقشه ترجیح می‌دهیم؟ -خطای در دسترس بودن

اگر چیزی به اندازه‌ی کافی تکرار شود، ملکه‌ی ذهن ما می‌شود. حتا اگر درست هم نباشد. رهبران نازی چندبار عبارت «مسئله‌ی یهود» را مطرح کردند تا بالاخره عموم مردم به عنوان یک مسئله‌ی جدی به آن نگاه کنند. کافی است کلمات «بشقاب پرنده»، «انرژی حیاتی» یا «کارما» را به اندازه‌ی کافی تکرار کنی تا مردم باورشان کنند.

چرا بدبختی بزرگ‌تر از خوشبختی به نظر می‌رسد؟ -نفرت از زیان

اگر می‌خواهی کسی را در مورد موضوعی متقاعد کنی، بر مزایای آن تمرکز نکن، بلکه سعی کن به او نشان بدهی چگونه می‌تواند از مضرات آن رها شود.

دروغ‌های کوچک شیرین. -ناهماهنگی شناختی

فرض کن ماشین تازه‌ای خریده‌ای. اما بلافاصله از تصمیمت پشیمان شده‌ای. موتورش صدای جت در حال روشن شدن می‌دهد و توی صندلی راننده راحت نیستی. چه کار می‌کنی؟ پس دادن ماشین به‌معنای اعتراف به اشتباه خواهد بود (که تو این را نمی‌خواهی!) البته، فروشنده احتمالا راضی به پس دادن کل پول تو نخواهد بود. پس خودت را متقاعد خواهی کرد صدای بلند موتور و ناراحت بودن صندلی امکاناتی امنیتی‌اند که از خواب رفتن پشت فرمان جلوگیری خواهند کرد.

اگر چیزی برای گفتن نداری، چیزی نگو. -تمایل به گزافه‌گویی

وقتی از دختر شایسته‌ی اهل کارولینای جنوبی که تازه از دبیرستان فارغ‌التحصیل شده بود، پرسیدند چرا یک‌پنجم امریکایی‌ها نمی‌توانند کشور خود را روی نقشه‌ی جهان پیدا کنند، در مقابل دوربین‌ها پاسخ داد «به‌شخصه فکر می‌کنم اهالی امریکا نمی‌توانند این کار را بکنند چون کسانی در کشور ما هستند نقشه ندارند، و من فکر می‌کنم آموزش و پرورش ما مثل مثلا افریقای جنوبی یا عراق همه‌جا مثل مثلا و من فکر می‌کنم که آن‌ها باید آموزش و پرورش ما در این جا یعنی امریکا باید به امریکا کمک کند، به افریقای جنوبی کمک کند و به عراق و کشورهای آسیاسس کمک کند، تا بتوانیم آینده‌ی خود را بسازیم!» این ویدیو، دیوانه‌وار در فضای مجازی منتشر شد.

تفاوت ریسک و عدم قطعیت. -نفرت از عدم قطعیت

دو جعبه داریم. جعبه‌ی الف جاوی صد توپ است، پنجاه‌تا قرمز و پنجاه‌تا مشکی. جعبه‌ی ب هم صدتا توپ دارد، اما نمی‌دانی چندتای‌شان قرمزند و چندتای‌شان مشکی. اگر بدون نگاه کردن یکی از جعبه‌ها را برداری و توپ قرمز از آن بیرون بیاوری، صد دلار برنده می‌شوی. کدام جعبه را انتخاب می‌کنی؟ الف یا ب؟ اکثر مردم جعبه‌ی الف را انتخاب می‌کنند.

کسی که چکش به دست دارد فقط میخ را می‌بیند. -تغییر شکل حرفه‌ای

مردی وام می‌گیرد، شرکتی تاسیس می‌کند و کمی بعد از آن ورشکست می‌شود. گرفتار افسردگی می‌شود و خودکشی می‌کند. نظرت راجع به این داستان چیست؟ به عنوان یک تحلیلگر اقتصادی، می‌خواهی بدانی چرا ایده‌ی تجاری او موفق نبود؛ آیا او مدیر ضعیفی بود؟ آیا استراتژی غلط بود، بازار خیلی کوچک بود یا رقابت خیلی بزرگ؟ به عنوان بازاریاب، تصور می‌کنی کمپین‌ها ضعیف سازمان‌دهی شده بودند یا این که او در رسیدن به مخاطب هدف خود ناکام مانده بود.

اگر تو کارشناس اقتصادی باشی، وام گرفتن را به عنوان ابزاری مناسب زیر سوال می‌‌بری. در مقام خبرنگار محلی، به پتانسیل داستان پی می‌بری: چه‌قدر خوش‌شانس بود که خودش را کشت! در مقام نویسنده، به این فکر می‌کنی که این داستان چه‌طور می‌توانست به یک تراژدی یونانی مبدل شود. در مقام بانک‌دار، باور داری در بخش وام خطایی صورت گرفته. در مقام جامعه‌شناس، شکست سرمایه‌داری را سرزنش می‌کنی. در مقام محافظه‌کار دینی، این اتفاق را مجازات الهی می‌بینی. در مقام روان‌پزشک، پایین بودن سطح سروتونین را تشخیص می‌دهی. کدام دیدگاه «درست» است؟